✅ نگاه جامعه شناختی به علم و کارکردهای علوم انسانی. 🖋 حسین کچویان

✅ نگاه جامعه شناختی به علم و کارکردهای علوم انسانی
🖋 حسین کچویان

🔹 جهان مدرن با یک علم شکل نگرفته و همه علوم در شکل‌دهی آن نقش دارند، وقتی تمدنی بدون تقدم و تأخر متحول می‌شود، آنچه به دنبال آن اتفاق می‌افتد دگرگونی در تمام علوم است و آن چرخشی که منشأ شکل‌گیری دنیای متفاوت می‌شود اختصاص به یک جا ندارد.

🔹 آغاز تحول جهان مدرن، تحول علم مدرن در حوزه‌های طبیعی و فیزیک است، طبقه‌بندی کنت از علم ماهیت تجربی دارد، کنت با نگاه به سیر تحول علم در جهان مدرن از ریاضی تا جامعه‌شناسی، این طبقه‌بندی را ارائه داده است.

🔹 آنچه توسط نیوتن، کپلر و دانشمدان دیگر در علوم طبیعی اتفاق افتاد ضرورت تغییر علوم اجتماعی را مطرح کرد و اگر نگوییم که علوم طبیعی نقش مهم‌تری در این تحول و شکل‌دهی به جهان مدرن داشته است، حداقل باید بگوییم که همه حوزه‌ها را در بر می‌گیرد.

🔹 درست است علوم انسانی تغییرات را ماهوی و عمق آن را گسترده می‌کند اما آنچه الآن اتفاق می‌‌افتد در علوم طبیعی، فیزیک، ‌ریاضی و مانند اینها است که جهان را مدیریت می‌کند و پیش می‌برد و پای ثابت اوضاع و احوال تمدنی موجود به شمار می‌رود.

🔹 برای داشتن ساختار تمدنی متفاوت باید بدانیم که همه این حوزه‌های علوم دگرگون می‌شود، هرچند الآن سخن گفتن از تغییرات در علوم اجتماعی راحت‌تر است و به دلایلی از تغییرات علوم طبیعی سخن نمی‌گویند اما وقتی تغییرات حاصل شود، همه چیز تغییر می‌کند.

🔹 بحث تأخر و تقدم امور جای سؤال دارد، هنوز محل آغاز تغییرات مشخص نیست، هنوز نمی‌دانیم که اول باید آدم بیدار شود دنبال علم برود و یا باید علم پیدا کند و وقتی آگاه شد دنبال تغییرات برود؛ این یعنی تقدم و تأخر تغییرات همه جا موضوعیت دارد.

🔹 وقتی جهان مدرن تغییر کرد، این تغییرات از کجا شروع شد؟ از حوره علم یا از حوزه عمل؟ پاسخ به این پرسش دارای پیچیدگی‌هایی است که پاسخ به نظریه فوق را از منظر حل آن سخت می‌کند.

🔹 وقتی چیزی عوض شود، ‌تصور ما تغییر ذهن است، اما سؤال اینجاست که ذهن چگونه عوض می‌شود و تا وقتی در جهانی زندگی می‌کنیم که همه چیز به روال معمول خود سیر می‌کند، چگونگی این تغییر مطرح است.

🔹 تا قبل از دوره‌های اخیر علم تقدم داشته است، نظریه‌پردازان گذشته مطرح می‌کردند که همه چیز با تغییرات علمی شروع شده است تا این‌که در دوران متأخر بحث پرکتیکال در علم مطرح شد.

🔹 چرخش معنایی، هرمنوتیک، فرهنگی و مانند آن در حوزه نظریه‌پردازی توجه را به علم معطوف می‌کند، تا پیش از این چرخش به اهمیتی که کنش و نفس عمل در ایجاد تغییر داشته توجه نکرده‌اند و آن تغییری را هم که در فوکو می‌بینیم از این عامل تغییر انتقال از دیرینه‌‌شناسی تا تبارشناسی است.

🔹 تغییر رویدادهای عملی و ترکیب این تغییرات، سبب ایجاد تغییر ماهوی در جهان انسانی است، دگرگونی‌های نظری جایی اتفاق می‌افتند که قبل از آن بسیاری از چیزهای دیگر اتفاق افتاده است، مانند اینکه گفته می‌شود که پیش از تغییرات تفکری باید تغییرات تمدنی را جستجو کرد.

🔹 اگر قرار بر تغییر جهان باشد باید سمت و سوی جدید، آشکار و بروز و ظهور آگاهانه پیدا کند، عمل بسیار مهم است اما اگر قرار باشد وارد دنیای جدیدی شویم این ورود حتما به مدد علم و نظر اتفاق می‌افتد.


🔹 پیش از علوم اجتماعی کسی از تغییر فیزیک سخن نمی‌گفت و دنبال تغییر نظریه‌های فیزیکی بودند اما وقتی به علوم اجتماعی رسید این خودآگاهی آمد که دیگر ما این علوم را نمی‌خواهیم و خواستار علوم جدیدی هستیم.

🔹 نخستین نظریه‌پردازی‌ها درباره کارکرد علوم اجتماعی مدرن را کنت ارائه کرده است، قرن هجدهم میلاد قرن خودآگاهی مدرنیته است، کانت براساس قانون مراحل سه‌گانه و نگاه به تحولات غرب، نظریه خود را مطرح کرده است.

🔹کلید حل مسئله و تغییر جهان مدرن در دستان کنت قرار دارد، نظریه کنت فراخوان اجتماعی برای کمک به خارج کردن جهان از بحران و کمک به ایده‌آل‌ها و کارکردهای جهان بود.

🔹 جهان به واسطه علم متحول و دگرگون شده است، اگر جهان مدرن به بشریت وعده داد که این جهان را آنگونه که باید بدون بیماری،‌ فقر، ‌خشونت، ظلم و تجاوز، می‌سازد، معتقد بود که تغییر این جهان از طریق علم به وجود می‌آید.ِ
ِ
🔹 کسانی که از علم مدرن دفاع می‌کنند در واقع از کارکردهای ایدئولوژیک علم مدرن و در واقع از بخش الاهیاتی آن دفاع می‌کنند، چراکه جهان اجتماعی را در دل علم مدرن نمی‌توان تبیین کرد و توضیح داد.

🔹 علاوه بر نگاه کارکردی و ادارۀ جامعه به علوم اجتماعی، به نگاه رهایی بخش که عمدتاً با مارکس آغاز شده اشاره کرد. این نگاه که در جامعه شناسی، شاخۀ دیگری از این علم را نمایندگی می‌کند، مشهور به جامعه شناسی انتقادی یا علوم اجتماعی رهایی بخش است.

🌐جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology