🔸 زبان گمشده: نگاهی به مسئله زبان در روایت زرین کوب. 🖋 سید جواد میری

🔸 زبان گمشده: نگاهی به مسئله زبان در روایت زرین کوب
🖋 سید جواد میری

یکی از مولفه های بسیار مهم در روایت زرین کوب از مسئله ایران، موضوع "زبان" است. به سخن رساتر، فصل چهارم کتاب "دو قرن سکوت" استاد زرین کوب در باب مسئله زبان در ایران است و این موضوع کمتر مورد واکاوی قرار گرفته است. به عبارت دیگر، دیدگاه های تاریخی زرین کوب در این شش دهه بسیار مورد نقد و بررسی قرار گرفته است ولی مفهومسازی زرین کوب درباره تغییر و تحولات زبانی کمتر مورد عنایت اجتماع علمی در ایران قرار گرفته است. البته استاد مطهری در روایت خویش از "خدمات متقابل اسلام و ایران" و دکتر شریعتی در روایت خود از "بازشناسی هویت ایرانی/اسلامی" به ابعاد روایت زرین کوب با دیده انتقادی پرداخته اند ولی موضوع "زبان" را فی نفسه مورد تامل قرار نداده اند. شاید بتوان ادعا کرد که استاد مطهری بر خلاف دکتر شریعتی به مسئله "زبان فارسی" و سیر تحولات آن در ایران اشارات مهمی داشته است اما "منطق تحولات زبان" در روایت مطهری جایگاه ویژه ای نداشته است و شاید مهمترین دلیلش دغدغه کانونی مطهری بوده است که مجالی برای بحث زبان در بستر زیست جهان ایرانی باقی نمی گذاشته است. اما استاد زرین کوب در خوانش خویش از مواجهه ایرانیان با اعراب به مسئله زبان عنایت ویژه ای داشته است ولی این "التفات نظری" نیاز به واکاوی و خوانش انتقادی دارد. به سخن دیگر، ما نیازمند پرسش از زرین کوب هستیم تا به درک جامعی از فهم او از زبان و منطق تحولات زبانی به مثابه یک امر اجتماعی برسیم. البته من به این موضوع واقف هستم که تحقیقات جامعه شناسی زبان و فهم زبان به مثابه یک امر فلسفی و پژوهشهای زبانشناسی امروز در مقایسه با دهه ۳۰ خورشیدی بسیار عمیق تر و گسترده تر شده است و ما نباید روایت زرین کوب از "مسئله زبان" در ایران را با نگاه امروزی ارزشگذاری کنیم و روایت او را "تحقیر" کنیم. به هیچ وجه قصد من از بازخوانی روایت زرین کوب از مسئله زبان رویارویی ایدیولوژیک و پیکار سیاسی نیست بل تمام تلاش من این است که فهم زرین کوب را درک کنم و آن را مفهومسازی کنم و سپس مورد ارزیابی قرار دهم و آنگاه بحث های امروزی در بستر ایران را که در امتداد گفتمان زرین کوب به صورت "نااندیشیده" شکل گرفته است را مورد نقد متدویک قرار دهم و از خلال این نقدها سیاستگذاریهای زبانی در بستر اکنونی را نقد کنم. در گفتار بعدی نگاه زرین کوب را بیشتر باز خواهم نمود ولی در اینجا به صورت موجز بگویم که آشفتگی مفهومی جدیی در روایت زرین کوب در باب زبان وجود دارد. در یک فراز او می گوید که قوم ایرانی "... به صد زبان ... سخن ... می گفتند" (۱۳۳۶. ۸۸) ولی در فرازی دیگر از خط و زبان واحد در ایران (۱۳۳۶. ۸۹) سخن می گوید و سپس سخن از زبان فارسی پیش از اسلام می زند بی آنکه تمایزی بین زبان فارسی و پارسی و پهلوی و خوزی و خوارزمی و سغدی و دری قائل گردد. به نظر می آید نوعی آشوب مفهومی در روایت زرین کوب وجود دارد که نیاز به بحث جدی است.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology