✅ تنها پنجره‌ی روشن امید: چرا به روحانی رأی می‌دهم؟ (قسمت ۱ از دو قسمت).. ✍🏻 محمدمهدی - جامعه‌شناس

✅ تنها پنجره‌ی روشن امید: چرا به روحانی رأی می‌دهم؟ (قسمت ۱ از دو قسمت)

✍🏻 محمدمهدی #مجاهدی - جامعه‌شناس

اشاره: متن زیر پاسخی است که به این پرسش نشریه‌ی اندیشه‌ی پویا داده‌ام که چرا به روحانی رأی می‌دهم. این یادداشت در شماره‌ی ۴۲ این نشریه منتشر شده است.

«چرا به روحانی رأی می‌دهم؟» پاسخ این پرسش شاید دشوار می‌بود اگر رقبای روحانی کسانی دیگر بودند، یا شرایط کشور طوری دیگر بود. رأی به روحانی رأی به عادی‌سازی تنظیمی برای خاتمه دادن به روند «تقسیم بر دو منهای یک» میان نیروهای سیاسی کشور است. این روند یعنی تقسیم جامعه‌ی سیاسی کشور به دو قسمت و سپس حذف یکی از دو قسمت. روندی که روزی باید متوقف شود.

بگذارید این نکته را با ارجاع به جریان‌شناسی سیاسی کشور اندکی توضیح دهم.

جریانهای ریز و درشت سیاسی کشور را به نظر من میشود در دو جریان کلان خلاصه کرد: استثناطلبی و عادیسازی.

استثناطلبی که جریان سه‌ضلعی است و در سه حوزه‌ی (۱) ساخت دولت، (۲) سیاست و روابط بین‌الملل، و (۳) نیروهای سیاسی سه معنای متفاوت دارد به شرحی اجمالی که در پی می‌آید.

(۱) ساخت دولت استثناطلبی خود را متکفل حل بحران هژمونی در هسته‌ی سخت بلوک اصلی حاکمیت میداند، و به‌علاوه، مردم و مشارکت‌جویی مردم و نخبگان مدعی و منتقد را مزاحم برقراری هژمونی فراگیر خود میشمارد.

(۲) استثناطلبی در تراز سیاست و روابط بین‌الملل اجمالا به ترکیب سه باور درباره‌ی ویژگیهای منحصربه‌فرد یک واحد ملی گفته میشود: الف. تاریخ و روند شکل‌گیری این واحد ملی آن را از همه‌ی دیگر واحدهای ملی متفاوت و متمایز کرده است. ب. این واحد ملی مأموریتی تاریخی برای گسترش و جاانداختن ارزشهایی ویژه در سراسر جهان دارد. پ. ویژگیهای الف و ب در کنار هم جایگاه و شأن و منزلتی برتر به آن کشور بخشیده است که بر اساس آن یک دولت میتواند خود را مستثنای قوانین عام تاریخی و حاکم بر واحدهای ملی و سرشت و سرنوشت آنها و نیز مستثنای قواعد حقوق بین‌الملل بداند و روابط و مناسبات خود با دیگر واحدهای ملی را در سطحی همتراز با آنها تعریف نکند و خود را در افقی برتر از مناسبات معمول جهانی بنشاند.

(۳) در جامعه‌شناسی سیاسی، استثناطلبی وصف برخی نیروهای سیاسی درون ساحَت اجتماعی دولت و ساخْت سخت قدرت است. نیروهای استثناطلب اولاً، قوانین بازی سیاسی را نه به عنوان چارچوب فعالیت سیاسی خود، بلکه صرفاً تا آنجا محترم و معتبر و لازم‌المراعات میشمارند که پیروزی آنها را در رقابت با دیگر جریانهای سیاسی تضمین کند. هدف پیروزی است، چه با التزام به قانون و چه با استفاده از ابزارهای فراقانونی. ثانیاً، تعریف و تأمین منافع ملی را تابعی از دنبال کردن اهدافی و مأموریتهایی جهانی و تاریخی به شمار می‌آورند و در صورتی که منافع ملی و برنامه‌های کارشناسانه برای تأمین منافع ملی با دنبال کردن برنامه‌ها و مأموریتهای تاریخی و جهانی تعارضی پیدا کند، اولویت را به دومی میدهند نه به اولی. و ثالثاً، در یارگیری و عضوپذیری سیاسی معیارهایی حذفی و انحصارگرایانه را حاکم میکنند، چنان که مطابق آنها وفاداری و سرسپردگیِ فارغ از نقادی و بی‌چون‌وچرای اعضا تضمین شود.

عادیسازی هم یک جریان سه‌وجهی است: (۱) محافظت‌گرایی آینده‌نگر، (۲) محافظت‌گرایی گذشته‌نگر، و (۳) محافظت‌گرایی تنظیمی

(۱) محافظت‌گرایی آینده‌نگر در پی عادیسازی شرایط موجود از راه تغییر دادن معیارهایی ارزشی و حقوقی و قانونی کنونی است که مطابق آنها شرایط موجود غیرعادی است. این برنامه‌ی عادیسازی نوعی برنامه‌ی محافظت‌گرایانه‌ی آینده‌نگر است که معیارهای ارزیابی را با شرایط موجود چنان سازگار میکند که شرایط موجود، هرچند در میزان معیارهای تأسیسی و آغازین غیرعادی است، از این پس خود تبدیل به نظام عادی نوین بشود.

(۲) محافظت‌گرایی گذشته‌نگر عادیسازی شرایط موجود را از طریق تغییر وضع موجود و هماهنگ کردن مجدد آنها با معیارهای تأسیسی اولیه دنبال میکند. بسیاری از اصلاحطلبان و اصولگرایان بخشهای گوناگونی از این دو پروژه‌ی عادیسازانه را دنبال میکنند، گو این که در تفسیر ارزشهای آغازین و تحلیل وضع موجود با یکدیگر اختلاف نظر دارند.

(۳) عادیسازان تنظیمی در سیاست داخلی و خارجی در پی زدون فضای امنیتی و حصول فارغ‌دلی و آسوده‌خاطری از دغدغه‌ی بقا در سطح حاکمیت ملی اند. عادیسازان تنظیمی مهمترین مسأله‌ی خود را بازگردان شرایط عادی به حاکمیت میدانند، همان که اصطلاحاً Desecuritisation خوانده میشود... دنباله 👇👇👇

#انتخابات
#ریاست_جمهوری

🌐جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology