▫️ فردیت یا توهم فردیت. 🖋 محسن ذراتی

▫️ فردیت یا توهّم فردیت
🖋 محسن ذراتی

با نگاهی به جامعه میبینیم جامعه با امکان انتخابهای فراوانی که پیش روی افراد قرار داده از طرفی فردیت را محقق شده انگاشته است و از طرف دیگر این انتخابها آنچنان نامرئی به سمت اهداف #ایدئولوژی_حاکم هدایت میشود که در حقیقت فردیتی محقق نمیشود. افراد ظاهرا خوشحال هستند که از بین فیلمهای موجود فیلم مورد علاقه خود را روی صندلی سینما تماشا میکنند و تا ازدواج نکنند خوشبخت نخواهند شد.

درواقع ایدئولوژی حاکم آنچنان در پشت صحنه به کار بیشتر و متنوع کردن انتخابها و گزینه ها و چیدن آنها به طوری که در مسیر تحقق اهداف خود باشد مشغول است که بتواند حس #فردیت را به افراد القا کند. به عنوان مثال من در گوشه ی ذهنم سبک معماری سنتی را تحسین میکنم و حس خوبی به درونم منتقل میکند ولی در زمان ساخت خانه ام آنقدر تنوع سبک مدرن در جای جای زندگی روزمره چشمک میزند تا در زمان ساختن خانه ام آن را مدرن میسازم و احساس شادی کاذبی به من دست خواهد داد و به گمانم این علاقه و انتخاب خود من است. این همان وضعیت فی ما بینی است که دورکیم از آن غافل شده است و آن چیزی نیست جز #حس_خود_بودن_کاذب.

فرد در این هیجانها و انتخابها و تلاشهای هدایت شده چیزهایی را بدست میآورد که به او شادی میبخشد ولی سر که برمیگرداند و زندگی بقیه آدمهای اطراف را نگاه میکند میبیند آنها هم به چیزی مشابه داشته ی او رسیده اند اینجاست که تلنگری در وجودش زده میشود که آیا اینها واقعا انتخاب من بوده است؟ و در این گفتگوی درونی به کاذب بودن این شادیها پی میبرد ولی جامعه آنچنان در حال گذاشتن تنوع و گزینه پیش روی افراد است که افراد غرق این مسابقه ی بی برنده ی انتخابها میشوند و این #از_خود_بیگانگی را تا پایان با خود یدک میکشند.

بنابراین جامعه می‌خواهد دقیقا به تو بگوید که گزینه‌های متفاوت و مختلفی برای انتخاب داری، اما ساز و کار عملش به گونه‌ای است که تنها یک تصمیم را برای تو ممکن کرده است.

زیرا جامعه در پی آن است که فرد را نابود کند تا خودش را ممکن کند و اگر جامعه بخواهد خودش را ممکن کند ، طبعا باید ساز و کارهایی بچیند که فرد را در قبضه و انقیاد خودش بگیرد و نگه دارد. از این رو، جامعه ساز و کارهایی طراحی می کند تا این مساله را ممکن سازند و به تولید و بازتولید دایمی کلیت جامعه بپردازند. به یک معنا جامعه یعنی نفی فردیت. یعنی مضمحل کردن فرد در کلیت.

حتی مد به معنی اضمحلال فردیت است و انتخابی است که همه ی جامعه درگیر آن هستند.
اینکه برای خرید محصولات به دنبال پر فروش ترین محصول میگردیم به معنی آن است که انتخاب خود را فراموش کرده ایم و انتخاب دیگران انتخاب ما نیز هست و باز فردیت جایی ندارد.

در نتیجه جامعه از ما همانی را میسازد که خود میخواهد و آنقدر در روزمرگی درگیرمان میکند که حتی فرصت نکنیم به حقیقت زندگی خودمان بیندیشیم. این سناریوی تلخ زندگی اکثریت ما آدمها شده.
به زعم کرگگور ، فیلسوف دانمارکی ، وقت‌ آن رسیده که دست به انتخاب بزنیم و مسیولیت انتخاب خود را نیز بپذیریم.

او معتقد بود مردم ترجیح می دهند یک زندگی آسان ، امن و مطمین داشته باشند تا یک زندگی شورمندانه و در هر عصری مردم تمایل دارند همرنگ جماعت شوند و خودشان را فقط محصول زمان و مکانشان قلمداد کنند ، در حالیکه مسیله اصلی پیدا کردن حقیقتی است که برای من حقیقت باشد.

این فیلسوف فردگرا همچنین معتقد بود که مهم این است که من تصمیمی در زندگی داشته باشم که آن با وجود من در ارتباط باشد. تصمیمی که احساس کنم دارد با من رابطه برقرار می‌کند و می‌تواند ممکن شدن من را محقق کند.

در نتیجه جامعه به سمتی پیش رفته است که از فردگرایی دور شده و به سمت انظباق گرایش پیدا کرده ایم و برای این جماعت کرکگور از واژه ی « عوام الناس » استفاده کرده، نیچه از « گله » سخن میگوید ، هایدگر « انسان منتشر » و ژان پل سارتر آن را « یکی چون همه » معرفی کرد. و در یک جمله « آنچنان که دیگران میکنند ما نیز ».
و در پایان متن خود را با این جمله تمام میکنم :
آدمی باید جرئت کند که فرد شود.

#نویسنده_مهمان

🌐جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology