شبکه جامعهشناسی علامه 📍 بررسی تحلیلی جامعهشناختی و سیاستگذاری اجتماعی پشتیبانی و ارتباط با ما⬇️ ☑️ @Atu_Sociologier اینستاگرام: 📸 Instagram.com/atu_sociology
✅تاریخ، تجربه ویرانی.. ✍🏻محمد فاضلی
✅تاریخ، تجربه ویرانی
✍🏻محمد فاضلی
🔷 دانشگاه تربیت مدرس را برای شکل دادن به خیلی از خاطرات خوب زندگیم دوست دارم. جامعهشناسی را در آن دانشگاه آموختم، چهار سال در خوابگاههای متأهلی کوچک اما دوستداشتنی و پرخاطرهاش زندگی کردم و تنها فرزندم تا چهار سالگی خاطرات مشترک من و همسرم را در آنجا رنگ و لعاب زندگی زد. دانشگاه تربیت مدرس برای من خاطره آبادانی است. اثری هنری در جلوی سردر این دانشگاه صبح امروز جمعه سه خرداد هزار و سیصد و نود و هفت، توجهم را جلب کرد. اثری که نامش «وضعیت» است و تصویری از آنرا در پایین همین یادداشت میبینید. دیوارهایی ویران، دوچرخهای شکسته و قراضه، و درختی که در میان این ویرانی سبز است. کتیبهای – که تصویر بزرگش را روی عکس مونتاژ کردهام - کنار اثر نصب شده و روی آن نوشته است:
🔸 تجربه ویرانی، درکی است همزمان از ویرانهای فراموششده که گوشه کنار آن گیاهی روییده است.
🔸 همزمانی زندگی و نابودی که هر یک توأمان زمینهای میسازند برای دیده شدن و فهم شدن دیگری، فهمی که زمان را از قید گذشته و حال و آینده رها میکند.
🔸 تجربه ویرانی، تجربه تاریخ یک سرزمین است.
🔸 سرزمینی که در ویرانههای آن گیاهی نروییده باشد تاریخ ندارد. علی وزیری اسفند 1396.
🔷 این اثر و کتیبه همراه آن به دو جهت جالب توجه است. «ویرانهای که در میان آن درختی روییده» نمادی از امید است؛ مرگ و زندگی با هم؛ همزمانی بیم و امید. قرار گرفتنش درست جلوی در دانشگاه هم در نوع خود جالب است. دانشگاه جای رسیدن به ناامیدی از اندیشهها و ایدههای کهنه و امید بستن به تفکرات تازه است؛ درست مثل روییدن میان ویرانه؛ دانشگاه خصوصاً در این اوضاع و احوال درست عین تجربه ویرانی است؛ جایی که دوست داری شورمندانه بزنی آجرهای پوسیده برخی ایدهها را فروبریزی تا شاید نوری از پس دیوارهای کهنه و سرد بتابد و گیاهی بروید وسط تاریکخانهای.
🔷 «تجربه ویرانی، تجربه تاریخ یک سرزمین است. سرزمینی که در ویرانههای آن گیاهی نروییده باشد، تاریخ ندارد.» جمله سهمگینی است؛ تلخ و شورانگیز؛ گویی فریاد میکشد و فرمان میدهد: چه مرگتان شده است؟ نترسید، ویرانی و رویش با هم است، چیزی برویانید، مگر شما مدعی تاریخ داشتن نیستید؟
🔷 دور اثر چرخیدم و فیلم و عکس گرفتم تا با همه به اشتراک بگذارم، اما بیشتر به این فکر میکردم که کاش میشد این اثر را تکثیر کرد، و جلوی هر دانشگاه یکی گذاشت؛ اصلاً باید یکی هم جلوی دولت، مجلس، قوه قضائیه یا هر وزارتخانه گذاشت تا هر روز فریاد بکشد بر سر هر کس که وارد میشود و بگوید «ویرانه را به خاطر بسپار، اما برویید و برویانید، مگر تاریخ ندارید؟»
🔷 حال و هوایم این گونه بود که دقت در نوشتار و طراحی کتیبه، شلختگی یک ویرانه را مثل زهر در حلقوم ذهنم نشاند. فیلم را روی نوشتار کتیبه متوقف کرده و به آن دقت کنید. کتیبه را با قلم فارسی ننوشتهاند (فونت عربی است)؛ «آن» و «آینده» را بدون مَدّ روی الف نوشتهاند؛ فاصلههای مجازی رعایت نشده است و در نتیجه «رها میکند» به «رهامی کند» نوشته شده است؛ و در جمله «تجربه ویرانی، تجربه تاریخ یک سرزمین است» حرف «ز» سرزمین جا افتاده و نوشته شده «سزمین»؛ و دست آخر سال ساخت و نصب اثر به انگلیسی نوشته شده است.
🔷عجیب نیست؟ شلختگی، بینظمی، کمتوجهی و به گند کشیدن آنچه که میتواند زیبایی فکرآفرین باشد تا به کجا؟ بخشی از ویرانهای که جماعتی از رویاندن هر گیاهی در گوشه و کنار آن ناامید شدهاند، محصول همین شلختگی و بینظمی است. کتیبهها را همواره به زیباترین خط نوشتهاند، در همه دنیا، در کتیبههای تاریخ همین سرزمین. کاش مدیریت دانشگاه تربیت مدرس، کتیبهای بسازد در نهایت زیبایی و بگذارد کنار همین شلخته تو ذوقزن فعلی تا خود پیامی شود برای هر کس که در کنار این اثر ایستاد تا بداند میشود گونه دیگری بود، حتی در میان آنچه ویرانهای پنداشته میشود.
🔷کاش مدیریت دانشگاه تربیت مدرس هیچ گاه نگذارد آن تک درخت روییده در گوشه کنار ویرانه، بخشکد؛ تا هر دانشجویی که از کنار این اثر گذشت، بنگرد که چگونه میتوان گیاهی بود روییده حتی در گوشه کنار یک ویرانه؛ تا بداند اصلاً دانشگاه جایی است برای آنکه گیاهی برویانیم در گوشه کنار هر ویرانه.
🌐شبکه جامعه شناسی علامه
@Atu_sociology