برای موفقیت بانک مرکزی در بازگرداندن ثبات قیمتی و ثبات نظام بانکی، رئیس‌کل بانک مرکزی نیازمند تخصص‌هایی مشخص، اختیاراتی کافی و همی

برای موفقیت بانک مرکزی در بازگرداندن ثبات قیمتی و ثبات نظام بانکی، رئیس‌کل بانک مرکزی نیازمند تخصص‌هایی مشخص، اختیاراتی کافی و همین‌طور همراهی تعدادی از نهادهای حاکمیتی‌ است.

مولفه های موفقیت بانک مرکزی، مفصلا در سرمقاله امروز دنیای اقتصاد بحث شده.
https://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3419318

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
در ادامه، جستارهایی از سرمقاله دنیای اقتصاد رو می‌خونیم:


تاکنون، شورای پول و اعتبار ویژگی‌های ساختار زمانی نرخ بهره را در تصمیماتش لحاظ نکرده است و به جای عرضه و تقاضای پایه پولی، روشش مبتنی بر دستور و ابلاغ بوده است. علاوه‌بر آن، تاکنون سیاست‌گذاری ارزی، به‌جای تراز تجاری، در خدمت کاهش سطح قیمت‌ها بوده است. از همه مهم‌تر، تاکنون ذخیره‌گیری متناسب با احتمال نکول، که در همه دنیا جاری و ساری است، در نظام بانکی کشور هیچ جایگاهی نداشته است. طبیعتا، اعتبارسنجی علمی و اصولی نیز هیچ‌گاه در نظام بانکی کشور جایی باز نکرده است.

در حیطه مسوولیت بانک مرکزی، آنچه باید رخ دهد، اول استفاده از عملیات بازار باز است که مستلزم همکاری خزانه‌داری در دادن عمق، نظم و تسلسل به بازار دیون دولتی است. دوم، فراهم آوردن پیش‌نیاز‌های آزادسازی نرخ سود سپرده بانکی است که همکاری شورای پول و اعتبار را می‌طلبد. سوم، مستقل کردن سیاست‌گذاری ارزی از سیاست‌گذاری بودجه‌ای در مرحله اول و آن‌گاه مستقل کردن سیاست‌گذاری ارزی از سیاست‌گذاری پولی‌ در مرحله دوم، است که همراهی هیات دولت و مجلس را نیاز دارد. چهارم، به روز کردن ضوابط حسابداری نظام بانکی ا‌ست که در تعامل با سازمان حسابرسی، بانک‌ها و شرکت‌های اعتبارسنجی به ثمر می‌رسد. پنجم، اصلاح حاکمیت شرکتی بانک‌ها و بازطراحی نظام مدیریت ریسک، هم در بانک‌ها و هم در بانک مرکزی است که تنها با بهره‌گیری قاعده‌مند از علم اقتصاد میسر است.

مقدمه اجرای پنج پیشنهاد فوق، اصلاح بانک مرکزی ا‌ست. لازمه اصلاح بانک مرکزی، اصلاح نگاه ما به نقش بانک مرکزی به‌عنوان یک نهاد اقتصادی کلیدی ا‌ست. بانک مرکزی ترازکننده دفترکل دولت و بانک‌ها نیست! مراد علم اقتصاد از تجویز استقلال بانک مرکزی، دقیقا خارج کردن بانک مرکزی از نقش ترازکننده دفترکل‌ها و پاس‌کننده چک‌هاست. تنها در این صورت بانک مرکزی می‌تواند به نقش اصلی خود که تنظیم‌کننده رابطه وجه اسمی و وجه واقعی اقتصاد است، بپردازد. استقلال بانک مرکزی به معنی بی‌اعتنایی به نیازهای کوتاه‌مدت اقتصادی و بلندمدت توسعه‌ای نیست، بلکه به معنی بی‌اعتنایی به نیازهای انتخاباتی نمایندگان مجلس و رئیس‌جمهور است. استقلال بانک مرکزی یعنی منافع جامعه مهم‌تر از منافع سیاستمداران باشد. برای تحقق این معنی از استقلال، اولا بانک مرکزی باید اختیار سیاست‌گذاری مستقل از هیات دولت و مجلس را داشته باشد و ثانیا، بانک مرکزی باید بر سیاست‌گذاری پولی و نظارت بر نظام بانکی تاکید کند. بانک‌ مرکزی در ایفای وظایف سیاست‌گذارانه و نظارتی‌اش موفق نمی‌شود، مگر درصورت مسلط شدن به علم اقتصاد و به‌کارگیری آن بدون ملاحظات سیاسی و بدون نگرانی نسبت به تکدر خاطر این و آن.