این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
🔶فلسفه نباید تاریخ اعظم (History) را سرمشق خود قرار دهد؛ باید از آن چیزی پیروی کند که مالارمه «کنش مهار شده» مینامد، که یکی از نا
🔶فلسفه نباید تاریخ اعظم (History) را سرمشق خود قرار دهد؛ باید از آن چیزی پیروی کند که مالارمه «کُنش مهار شده» مینامد، که یکی از نامهایِ ممکنِ دنبالههای حقیقتِ تفکر برانگیزِ سیاست در مقام عمل است. بیایید مبارزان کُنشی مهار شده باشیم. بیایید، درون فلسفه، همان کسانی باشیم که سیمای چنین کنشی را ابدی میسازند، آن هم از طریق چارچوبی مقولهای که در آن واژه «عدالت» نقش تعیین کنندهاش را حفظ میکند. همواره آرزو داشتهایم که عدالت بتواند انسجام پیوندهای اجتماعی را بنیان نهاد، حال آنکه عدالت فقط قادر است افراطیترین سویههای بیانسجامی را نام گذاری کند؛ زیرا اصلِ موضوعِ برابری طلبی، پیوندها و بندها را از هم می گسلاند، تفکر را از قیدهای اجتماعی میرهاند و در برابر حساب و کتاب منافع به دفاع از حق امر نامتناهی و امر بیمرگ بر میخیزد. عدالت یعنی قمار بر سر بیمرگی در مقابل تناهی، در مقابل «وجود معطوف به مرگ». زیرا در ساحت سوژه مدار برابری که ما کمر به اعلام وجودش بستهایم، هیچ چیز به جز کُلیّت وشمول عام این اعلام و پیامدهای آن اعلام برای فعالیت سیاسی مطرح نیست.
عدالت» نام فلسفی برای عدمِ انسجام دولتی و اجتماعی نهفته در هر نوع ساسیت برابری طلبانه است. این جاست که می توانیم به رسالت اعلامگرایانه و اصلِ موضوع بپیوندیم؛ زیرا این 《پُل سلان》 است که میتواند دقیقترین تصویر از آن چیزی را در اختیارمان نهد که باید از عدالت بفهمیم و میتوانم بحثم را با آن خاتمه دهم:
پاس دارید خود را
در پناه بی انسجامی ها
دو انگشت بشکن میزنند در مغاک، در دفترچه های چک نویس
جهانی هجوم می آورد، همه چیز بستگی دارد
به تو.
به یاد داشته باشیم درسی را که شاعر به ما میدهد: در امور مربوط به عدالت، آنجا که پناهی جز بیانسجامی (inconsistency) نیست، راست است که همه چیز بستگی به تو دارد. زیرا همواره در سوژگی و نه در جماعت است که فرمان ایستِ برابری خواهانهای که در معمول سیاست محافظهکارانه وقفه میافکند و آن را واژگون میگرداند، با صدای بلند بر زبان جاری میشود.
آلن بدیو
کتاب رخداد ص ۲۷۳-۲۷۴
@Kajhnegaristan