دیری است که گرایش بنیادی عصر مدرن ما معطوف به یکدست‌سازی از طریق آشوب‌های پرشمار بوده است … در روزگاران سرزنده و شورانگیز و پرآشوب

دیری است که گرایشِ بنیادیِ عصرِ مدرنِ ما معطوف به یکدست‌سازی از طریقِ آشوب‌های پرشمار بوده است... در روزگارانِ سرزنده و شورانگیز و پرآشوب، چیزی چون انبوهِ خلق در کار نیست... فقط وقتی هیچ زندگانیِ اشتراکیِ نیرومندی نیست تا به حیاتِ انضمامیِ آدمیان جوهر و مایه ببخشد، مطبوعات، این انتزاعِ موسوم به «انبوهِ خلق» را جعل خواهد کرد، انبوهی متشکل از افرادی بی‌جوهر و بی‌مایه که هرگز در اقترانِ زمانیِ هیچ وضعیت یا سازمانِ تشکل‌یافته‌ای متحد نمی‌شوند یا نمی‌توانند به وحدت برسند و با این‌همه مدعیان آن‌ها را یک کل می‌خوانند. انبوهِ خلق تشکیلِ قسمی سپاه می‌دهند، یکانی پرشمارتر از کلِ مجموعِ مردم، لیکن این سپاه را هرگز نمی‌توان بازدید و وارسید؛ راستش این سپاه حتی نمی‌تواند یک نماینده‌ی واحد داشته باشد زیرا خودش انتزاعی بیش نیست... انبوهِ خلق که مرکب است از کس‌هایی چون این‌ها، از افراد در لحظه‌هایی که کسی‌ نیستند، قسمی موجودِ غول‌پیکر است، فضایِ خالی و خلأیی انتزاعی که همه چیز هست و هیچ نیست. انبوهِ خلق همه چیز هست و هیچ نیست، خطرناک‌ترینِ همه‌ی قدرت‌ها و بی‌معناترینِ آن‌ها... مقوله‌ی «انبوهِ‌ خلق» سرابِ تأمل است که افراد را اغفال می‌کند و به عُجب و نِخوَت می‌کشاند، زیرا هرکس می‌تواند این غولِ بی‌شاخ‌ودم را به خود نسبت دهد، غولی که در قیاس با آن ویژگی‌های انضمامیِ واقعیتِ بالفعل، حقیر و خُرد می‌نمایند...

دست در دستِ بی‌شوروشوقی و تأمل‌زدگیِ عصرِ حاضر، انتزاعِ موسوم به «مطبوعات» شبحِ انتزاعیِ «انبوهِ خلق» را به وجود می‌آورد که همانا یکدست‌سازنده‌ی واقعی است... هرکس که کارِ نویسندگانِ یونان و رومِ باستان را خوانده باشد می‌داند که یک امپراتور چه لطایف‌الحیلی برای به‌خوش‌گذراندنِ وقت می‌شناسد. به همین قیاس، انبوهِ خلق محضِ سرگرمی و تفریح از سگی نگاهداری می‌کند. سگ جزءِ خوار و حقیرِ جهانِ ادب است. اگر سروکله‌ی مافوقی پیدا شود، سگ را سیخ می‌زنند تا پاچه‌اش را بگیرند و آن وقت، سرها گرم می‌شود... انبوهِ خلق احساسِ ندامت هم نمی‌کند؛ هرچه باشد او کاری نکرده، تقصیرِ سگ بوده... در دادگاه هم انبوهِ خلق خواهد گفت:‌ «این سگ مالِ من نیست؛ این سگ اصلاً صاحب ندارد.»

( #سورن_کی‌یرکگار؛ دو عصر؛ به نقل از جان دی. کاپوتو؛ #چگونه_کیرکگور_بخوانیم؛ بخشِ هفتم: عصر حاضر؛ ترجمه‌ی صالح نجفی؛ نشر نی)



@Kajhnegaristan