به عقیده‌ی نیچه، مرگ خدا رخدادی عظیم و محسور کننده اما نابسنده است، زیرا نیهیلیسم ادامه می‌یابد و صرفا فرم‌اش را تغییر می‌دهد

به عقیده‌ی نیچه، مرگِ خدا رخدادی عظیم و محسور کننده اما نابسنده است، زیرا نیهیلیسم ادامه می‌یابد و صرفاً فرم‌اش را تغییر می‌دهد.
پیش تر نیهیلیسم به معنای کم ارزش شمردن و نفیِ زندگی به نامِ ارزش های والاتر بود، اما اکنون ارزش‌های انسانی، ارزش‌های زیاده انسانی، جایگزینِ نفیِ این ارزش‌های والاتر شده است (اخلاقیات بر جایِ دین می نشیند؛ سودمندی، پیشرفت و حتی تاریخ جایگزین ارزش های الهی می شوند). هیچ چیز تغییر نکرده است، زیرا همان زندگیِ واکنشی و همان بردگی، که زیر سایه‌ی ارزش های الهی پیروز شده بودند، اکنون به واسطه‌ی ارزش های انسانی ارج می‌یابند.
همان بارکش، همان خر، که بارِ عتیقه های الهی را بر دوش می‌کشید و بابت آنها در پیشگاهِ خدا پاسخگو بود، اکنون خودش را به دوش کشیده و سنگینیِ مسئولیتِ خودخواسته‌اش را حمل می‌کند. ما حتی در این برهوتِ نیهیلیسم یک گام هم پیشتر رفته ایم: ادعا می کنیم که همه ی واقعیت را در آغوش می‌کشیم، اما تنها قسمتی از آن را که ارزش های والاتر باقی گذاشته اند، در بر می گیریم؛ یعنی، پس ماندِ نیروهای واکنشی و اراده به نیستی. به همین خاطر نیچه در کتاب چهارم زرتشت، فلاکتِ عظیمِ آنانی را ردگیری می کند که خود را «مردمان والاتبار» می‌خوانند. این مردمان خواستارِ نشستن به جای خدا هستند؛ ارزش های انسانی را حمل می‌کنند؛ حتی معتقدند که در حالِ کشفِ دوباره‌ی واقعیت و باز پس گرفتنِ معنای آری گویی اند. اما تنها آری گویی-ای که از ایشان بر می آید، آریِ خر، عَر-آری-گویی، یا همان نیرویِ واکنشی است که خویش را زیرِ بارِ محصولاتِ نیهیلیسم دفن می کند و هر بار که «نه» ای را حمل می کند، گمان می برد در حالِ گفتنِ آری است.



(#ژیل_دلوز، یک زندگی، نیچه، ترجمه ی پیمان غلامی و ایمان گنجی)



@Kajhnegaristan