‍ ‍ ‍ روسو " هرگز از توسل جستن، و متهم کردن خود، به خود - ارضایی، که به فرد اجازه می‌دهد تا با دسترس پذیر ساختن حضورها برای خود، ب

‍ ‍ ‍ @Kajhnegaristan

" روسو " هرگز از توسل جستن، و متهم کردن خود، به خود - ارضایی، که به فرد اجازه می دهد تا با دسترس پذیر ساختن حضورها برای خود، با احضار زیبایی های غایب، خود را مبتلا کند، دست نمی کشد. در نگاه او، خود - ارضایی به الگوی فساد و انحراف می ماند. فرد با مبتلا کردن خود به حضوری دیگر، خود را تباه می سازد [خود را دیگری می کند]، با دستان خودش. روسو، نه می خواهد و نه می تواند بفهمد که این دیگر شدن صرفا برای خود اتفاق نمی افتد، بل این دقیقا سرچشمه ی خود است.

از گراماتولوژی - ژاک دریدا

@Kajhnegaristan


جنگ انسان با دیگری در خود... جنگ انسان با خودِ دیگر... جنگ انسان با دیگرِ خود: خود و دیگریِ درونی انسان یک چیز اند در دو عرصه و میدان، و هر دو هیچ نیستند؛ نمادی زبانی اند. تضمینی اند بر محال بودن امر واقع...
نوشتن یعنی خودارضایی. یعنی پُر کردن جای خالی چیزی که وجود نداره... چیزی که همواره غایبه و به شکل قدرتمندانه ای، همواره نیست.
نوشتن یعنی حضورِ غیاب ها؛ حاضر کردن تمامی چیزهایی که نیستند و کامل کردن طبیعتی که به شکل بی رحمانه ای همواره همراه با دریغه...
خودارضایی، چیز دیگری را حاضر نمی کنه اِلا تصویر چیزی که طبیعت از انسان دریغ می کنه؛ اینبار دیگری و خود در یک نقطه به هم می رسند، بیرونِ هم می ایستند و همدیگر رو می نویسند. خودارضایی یعنی نوشتن در بی بُعدی محض. نوشتنِ چیزی که به نوشتن در نمیاد، چرا که تفاله ای دست چندم از گفتار نیست...