«… شما ممکن است هر جایی با بچه‌های می‌۶۸ برخورد کنید. هر کشوری به شیوه خود آنها را تولید می‌کند

«... شما ممکن است هر جایی با بچه‌های میِ ۶۸ برخورد کنید. حتی اگر خودشان هم ندانند که بچه‌های میِ ۶۸ هستند. هر کشوری به شیوه خود آنها را تولید می‌کند. موقعیت [اجتماعی] آنها چندان جای تعریف ندارد و جزء مدیران جوان نیز به شمار نمی‌روند. هرچند این بچه ها بسیار در جریان امور هستند اما به طرز عجیبی نسبت به پیرامون‌شان بی‌اعتنا هستند. آنها دیگر پرتوقع یا خودشیفته نیستند، اما به خوبی دریافته‌اند که امروز هیچ چیز پاسخ‌گوی سوبژکتیویته یا ظرفیت انرژی‌شان نیست. آنها همچنین می‌دانند که تمام اصلاحات کنونی علیه آنهاست. آنها مصمم هستند تا جایی که می‌توانند سرشان توی لاک خودشان باشد. آنها همواره [راه دست یافتن به] امر ممکن را گشوده نگاه داشته و از آن حفاظت می‌کنند... میکی رورک، در این باره می‌گوید: «شخصیت فیلم به آخر خط رسیده و در لبه پرتگاه ایستاده است... او آدم باهوشی‌ است و مخ‌اش خوب کار می‌کند. شخصیتش مرکب از فرهنگی است برگرفته از "خیابان و دانشگاه" و همین ترتیب است که دیوانه‌اش می‌کند. می‌داند که شغلی برایش وجود ندارد چرا که باهوش تر از تمام کسانی‌ست که می‌خواهند استخدامش کنند.»»

ژیل دلوز-فلیکس گتاری
(از کتاب «می۶۸ در فرانسه»، نشر رخدادنو
ترجمه: محمدمهدی اردبیلی/ سمیرا رشیدپور)

@Kajhnegaristan