«بی‌تفاوتی عاطفی به &aposچیز&apos پنداری دیگری می‌انجامد». فرجام این دلبستگی در کار درمانی چیست؟

"بی‌تفاوتی عاطفی به 'چیز' پنداری دیگری می‌انجامد"
✍ معصومه حنیفه زاده/ روانکاو


لکان می‌گوید «آدمی آن کسی را که با او از خود سخن می‌گوید دوست دارد.» در اینجا لکان به آنچه که در زبان کارشناسیک روانکاوی 'انتقال' نامیده می‌شود اشاره دارد. فرجام این دلبستگی در کار درمانی چیست ؟ و ناسوگیری روانکاو در این میان به چه معناست ؟ آیا این بدین معناست که روانکاو نسبت به روانکاونده یا درمانجو بی‌تقاوت است ؟ روانکاونده 'هیچ' حسی در او برنمی‌انگیزد ؟ آیا سخنی بدتر از این به کسی می‌توان گفت ؟ چیزشدگی دیگری را نمی‌توان ناسوگیری نامید.
ناسوگیری در روانکاوی به این معناست که روانکاو عشق خودشیفته خام را والایش می‌دهد، آن را از 'من'های شخصی فراتر برده و به توان عشق‌ورزی دگرگون می‌کند. آنچه که در روانکاونده و درمانجو مورد توجه روانکاو است، نه 'من' او بلکه 'هستی' اوست. بالندگی اوست، انگیختن شور زندگی در اوست.
فرجام دلبستگی به روانکاو در کار درمانی دلبستگی به زندگی است، دگرگونی عشق شوریده خودشیفته به دوست‌داشتنی است که توان فراتر رفتن از 'شخص' روانکاو را دارد.
فرجام انتقال عاطفی در روند درمان، حس مُردگی و افسردگی نیست، توان دوست‌داشتنی عمیق است. توان عشق‌ورزی و آفرینندگی است.


@Kajhnegaristan