به زعم نیچه، نیهیلیسم نقطه‌ی پایان منطقی فلسفه‌ی غربی است

به زعمِ نیچه، نیهیلیسم نقطه‌ی پایانِ منطقیِ فلسفه‌ی غربی است. فلسفه با طرحِ یک زندگیِ زاهدانه آغاز می‌شود که امیال را به خاطرِ‌ دستیابی به جهانی بهتر و عالی‌تر (چیزی چون جهانِ حقیقت) انکار می‌کند. ما جهانی حقیقی‌تر و بهتر را ورای نمودها تصور می‌کنیم و هنگامی که از دست‌یابی به این جهان حقیقی وا می‌مانیم، به ورطه‌ی نومیدی و نیهیلیسم می‌افتیم. ما جهانِ عالی‌تری را که هرگز نداشته‌ایم از دست داده‌ایم. نتیجه‌ی این فراشد «کین‌توزی» است. اما هنوز فقدانِ جهانی بهتر و عالی‌تر را احساس می‌کنیم و خود را گناهکار، مجازات شده، و مطرود می‌انگاریم. این نکته در مسیحیت به اوجِ خود می‌رسد، آن‌جا که ما در جهانی هبوط یافته همواره گناهکاریم. برای نیچه واکنشِ درست دربرابرِ سقوط به نیهیلیسم، انحطاط و کین‌توزی،‌ این نیست که بنیانی دیگر برای حقیقت بیابیم، بلکه این است که خود را از شرِ حقیقت رها کنیم! ما به نیرو و شجاعتی نیاز داریم که بتوانیم، این‌جا و اکنون، و "در این جهان" زندگی کنیم.

( #کلر_کولبروک، #ژیل_دلوز، قدرت‌های تفکر، ترجمه‌ی رضا سیروان، نشر مرکز)



@Kajhnegaristan