سلبریتی‌ها و روشنفکران. برگرفته از متن مصاحبه:

سلبریتی‌ها و روشنفکران
(مصاحبه علی ورامینی با محمدمهدی اردبیلی، ماهنامه مدیریت ارتباطات، شماره ۹۳، بهمن ۱۳۹۶)

برگرفته از متن مصاحبه:
نوعی چرخش اینجا اتفاق افتاده است. ببینید، قبلاً یک فضایی را فضای مجازی خطاب می‌کردند در مقابل فضای حقیقی زندگی واقعیِ ما. بله، می‌گفتند زندگی روزمره حقیقی و اصلی است و این فضای خیالی، مجازی و فرعی است. به همین دلیل هم مدام می‌گویند به این فضای مجازی اولویت نبخشید. در و دیوار شهر تهران را بیلبورد می‌زنند که وقتی در خانه هستید سرتان در موبایل نباشد و زندگی واقعی‌تان را بکنید و با خانواده و دوستان واقعی‌تان باشید و از این حرف‌ها. این وجه سطحی داستان است. اما وجه دیگر داستان این است که مگر خود حقیقت چیست؟ حقیقت را مگر چه کسی می‌سازد؟ حقیقت را مگر خود ما نمی‌سازیم؟ حالا با رویکردی ایدئالیستی، مگر همین فضای بین‌الاذهانی (intersubjective) نیست که حقیقت را می‌سازد!؟ پس الان فضای مجازی به این معنایی که ما می‌گوییم مجازی، درواقع مجازی نیست بلکه حقیقی‌تر از فضای واقعی زندگی روزمره است. حالا البته این بحث کمی رادیکال است و باید مبانی ایدئالیسم تشریح شود. اما می‌توانیم تا این حد پیش نیاییم و یک قدم عقب‌تر بمانیم.
مثلاً بگوییم این تمهیدی دفاعی است که شما منِ آرمانی‌تان را بر منِ واقعی‌تان ترجیح می‌دهید. حالا اگر این ترجیح را در تمام زمینه‌ها بسط دهید، نتیجه چه می‌شود؟ ببینید، امروز شما می‌توانید وارد یک شبکه‌ای (حالا هر جا) بشوید و عکستان را خودتان تعیین کنید و بگویید من دلم می‌خواهد با این عکس دیده شوم، حتی آن شکلک‌ها (emoji) وپروفایلتان را خود شما انتخاب می‌کنید. شما هستید که تعیین می‌کنید چه شکلی به نظر برسید. خودتان صفات خودتان را، عمدتاً از قالبهای ازپیش‌آماده، انتخاب می‌کنید درحالی‌که امکان دارد هر کسی که شما را در زندگی واقعی ببیند شما را با آن صفات نشناسد. شما دارید یک «ایده‌آل اِگو» (Ideal Ego) یا منِ آرمانی را جایگزین منِ واقعی‌تان می‌کنید. اکنون با خود فضای مجازی فرصتی پیش آمده است تا این ایده‌آل اگو یعنی یک من آرمانی که دوست دارم باشم، به‌مرور جایگزین خود این من واقعی (منی که آن بیرون هستم و پر از دردسر و نقص و چیزهای دیگر که ازش خوشم نمی‌آید هستم) بشود. چرا من باید به دنیای واقعی برگردم، وقتی در فضای مجازی احساس بهتری از بودنم دارم.
حالا برگردیم به سوال شما. نوعی «منِ آرمانی» از جانب سلبریتی‌هایی که شما به آن اشاره کردید نمایش داده می‌شود. بعد «منِ آرمانیِ» من احساس می‌کند که می‌تواند به آن نزدیک شود و با آن ارتباط برقرار کند و از آن تقلید کند. شما می‌بینید مثلا گروه لاکچری‌های تهران چند میلیون فالوئر پیدا می‌کند، چرا؟ قطعاً ما تعداد بسیار کمی بچه مایه‌دار و لاکچری در تهران داریم! اکثر قریب به اتفاق مخاطبان، اتفاقا طبقات متوسط و حتی بیشتر محروم جامعه هستند که با لذت به ایده‌آل‌های خود که توسط دیگران در حال تجربه شدن است می‌نگرند و به نوعی خودارضایی ذهنی متوسل می‌شوند و رابطه‌ای مهرآکین (مبتنی بر شیفتگی و نفرتِ همزمان) با آنها ایجاد می‌کنند. به همین دلیل ما به چیزی که زیباست فحش می‌دهیم، از چیزی که عاشقش هستیم متنفریم. سرریزهای این نوع مواجهه را نباید نادیده گرفت. شما در دخمۀ خود نشسته‌اید و یک بار، دو بار، ده بار و صد بار مدام عکس بازیگر محبوبتان را در کنار ساحل یا ویلای مجللش می‌بینید و لایک می‌کنید، روشن است که درنهایت تناقضی بین زیست روزمره‌تان و زیست مجازی‌تان (بین منِ آرمانی‌تان با منِ واقعی‌تان) ایجاد می‌شود که این سرریزش بیرون می‌زند. یک جایی در فحاشی در فضای مجازی بیرون می‌زند و یک جایی هم مثل الان در خیابان‌ها بیرون می‌زند. این واکنش‌ها در حقیقت، سرریزِ شکافی بین امر مجازی و امر واقعی (بین دو «من») است که ما نمی‌توانیم در زیستمان پر کنیم.
(فایل PDF مصاحبه👇)
@Kajhnegaristan