«فرمانروایی بر خویشتن»

«فرمانروایی بر خویشتن»

آن معلّمان ِاخلاقی که عمدتاً به انسان توصیه می‌کنند که «بر خویشتن مسلّط باش!» بیماریِ عجیبی را در او مُزمِن می‌سازند.
این بیماری نوعی حسّاسیّت دائم نسبت به طبیعی ترین تمایلات و انگیزه های وجودی ِ خویشتن است. به بیان ِدیگر نوعی خارش در او پیدا می شود.
به نظرِ این انسان ِحسّاس که فرمانروای خویش است هر چیزی که از درون یا برون رخ دهد، هر چیزی که او را بر انگیزد، او را جلب یا ترغیب نماید خطری عظیم برای فرمانروایی او بر خویشتن است. او حق ندارد به هیچ غریزه‌ای یا به هیچ پروازی اعتماد کند؛ او دائماً در حالت ِ تدافعی خواهد بود. علیه خویش مسلّح خواهد شد و تا ابد با چشمانی نگران و بی اعتماد نگهبانِ قلعه‌ای خواهد بود که از وجود ِخویش ساخته است. البتّه بی تردید او می‌تواند، علی رغم این وضع، عظمت داشته باشد امّا وجودش برای دیگران غیر قابل تحمّل است، حتّی تحمّل ِ او برای خودش بسیار سنگین است.
او خود را از حالات زیبای ِروح، و از هر گونه تجربه‌ی نو و تازه در خویشتن محروم می‌سازد؛ اگر ما بخواهیم اندکی بدانیم چه چیزی نیستیم باید بدانیم چگونه خویشتن را برای مدّتی فراموش کنیم.


(#فریدریش_نیچه / از کتاب #حکمت_شادان
قطعه 305)

@Kajhnegaristan