قطعه‌ای از شاهکار آر دی لینگ، خویشتن از هم گسیخته:.. اما از نظر وجودی، این هذیان چه معنایی دارد؟

قطعه ای از شاهکار آر دی لینگ، خویشتن از هم گسیخته:

اگر کسی به ما بگوید که او «فردی غیرواقعی» است و اگر در این بیان، از دروغ‌گویی یا لطیفه‌پردازی یا زبان‌بازی زیرکانه به دور باشد، بی‌تردید او به منزله فردی قلمداد می‌شود که دچار هذیان است. اما از نظر وجودی، این هذیان چه معنایی دارد؟ به راستی او لطیفه نمی‌گوید و تظاهر نیز نمی‌کند بلکه به عکس، می‌خواهد بگوید که سالیانی چند از عمر خویش را به منزله فردی واقعی تظاهر کرده‌است، اما این فریب، بیش از آن دوام نیاورده است. زندگی یکپارچه این فرد میان دو خواست از هم دریده شده است: یکی مبنی بر آشکار ساختن و دیگری مبنی بر پنهان نمودن خویش. همه ما در این مشکل با او شریک هستیم؛ نهایت اینکه ما به راه‌حل کم و بیش خرسندکننده‌ای دست یافته‌ایم. ما اسراری مخصوص به خود داریم و نسبت به اعتراف به آنها احساس نیاز می‌کنیم. ما احتمالا به یاد می‌آوریم که در کودکی چگونه بزرگسالان قادر بودند مستقیما سرتاسر وجود ما و درون ما را تحت نظاره بگیرند و نیز به یاد می‌آوریم که چه هنری کردیم وقتی با ترس و لرز توانستیم برای اولین بار دروغ بگوییم و این کشف را برای خود پدید آوردیم که ما در جنبه‌های خاصی به نحو غیر قابل تسخیری تک و تنها هستیم و دانستیم که در قلمرو خود ما فقط رد پای خودمان می‌تواند وجود داشته باشد. البته پاره‌ای از مردم هستند که هرگز کاملا خود را در چنین موقعیتی نیافته‌اند. این خلوت اصیل، پایه ارتباط اصیل محسوب می‌شود. اما کسی که ما او را «اسکیزویید» می‌نامیم، بیشتر از ما احساس بی‌پناهی و آسیب‌پذیری و انزوا می‌کند. بنابراین ممکن است یک فرد اسکیزوفرنیک بگوید که از شیشه ساخته شده است و چنان شفاف و زودشکن است که یک نگاه می‌تواند او را متلاشی و و ریزریز کند و در او نفوذ نماید.


@Kajhnegaristan