دیکانستراکشن …✍ابوالفضل حسینی …. ورطه‌ای ورای نومیدی هم هست …

دیکانستراکشن..
✍ابوالفضل حسینی..

ورطه ای ورای نومیدی هم هست...

جست و جو در ریشه ها امکان دیکانستراکشن ( واسازی) را فراهم می کند؛ به ویژه ژرفکاوی در زبان شاخصه های فرهنگی، تاریخی، اجتماعی را آشکار می کند و ساحت های تازه ای برای اندیشه باز می شود.
نیچه از فیلولوژی زبان لاتین آغاز می کند ، پروژه ی او را هایدگر به طور دقیق تر و بنیادی تری ادامه می دهد و فلسفه اش را با شالوده گشایی واژه گان زبان یونانی و آلمانی پیش می برد؛
ژاک دریدا هم به شکلی رادیکال تر به ریشه های زبان توجه می کند و نظریه ی واسازی را ارایه می دهد.

در گویش جنوب خراسان تمثیلی هست که می گوید:
« امیدش نا امید شد»
اگر از کاربرد معمول آن که در معنای ناامیدی و مایوس شدن است فراتر برویم و به مکانیسم زایش معنای زبان توجه کنیم در می یابیم که ورطه ای آن سوی نومیدی هم هست و آن زمانی است که خودِ امید، « نا امید» شود.
در این تمثیل «نا» هم می تواند بر فقدان دلالت کند و هم بر عدم . بنابراین دو حالت معنایی متصور است:
- امید هم امیدی دارد که می تواند نومید شود . ( در این معنا این تمثیل در سایه ی صنعت لفظی تشخیص، «امید» را واجد شخصیتی می داند که خود می تواند امیدی داشته باشد یا نومید باشد.)
- امید به کلی نیست می شود و به عدم می رود.( در این معنا «امید» به کلی نیست می شود)
در هر دو حالت معنایی ، به ورطه ای می رسیم که اساسن «امید» ، واجد کیفیتی وجودی و انگیزه بخش نیست که امکان اختیار کردن یا رها کردن آن وجود داشته باشد؛ امید یا معیوب است یا نیست است.
دیگر کار به آن جا نمی رسد که کسی بتواند با اتکا به آن «امیدوار» باشد یا بی اتکا به آن «ناامید»
و این ورطه ای ورای نومیدی است. ...


@Kajhnegaristan