نگاهی اجمالی به برخی داستان‌های بزرگ علوی از منظر روانکاوی

نگاهی اجمالی به برخی داستان های بزرگ علوی از منظر روانکاوی
✍ علی نوروزی/دکترای روانشناسی


داستان های کوتاه بزرگ علوی پر است از فانتزی های ناخودآگاه روان نژندها، و البته سانسورها و تغییر جهت ها در فرآیند ادیپ. در این مطلب، قصد بررسی تک به تک آنها را ندارم. صرفا برای نگاهی ژرف تر به این آثار شرح مختصری از داستان هر کدام را آورده ام. آنچه به طور کلی در این داستان ها جلب توجه می کند درگیری شخصیت های داستان های بزرگ علوی در عقده ادیپ است که غالبا با نوعی میل به زنای با محارم (که معمولا به شکلی نمادین در داستان حضور دارد) و تنبیه در پی آن (کشته شدن) همراه است. پیش از این نقد مفصل تری از داستان های انتظار و عروس هزار داماد داشته ام که از تکرار آن در اینجا امتناع می کنم.



چمدان: پسری که با پدرش روابط خوبی ندارد به دیدار معشوقه اش می رود اما در طول داستان متوجه می شود که آن دختر به خاطر شرایط مالی خوب مردی دیگر قصد ازدواج با او را دارد و در نهایت این امر روشن می شود که آن مرد، پدرش است. اگر این خلاصه را در کنار خلاصه داستان ادیپ شهریار بگذاریم روند معکوس شدن ادیپ را به خوبی می بینیم. در آن داستان پسر بدون آن که بداند با همسر پدر (مادر) ازدواج می کند و در اینجا پدر بدون آن که بداند با معشوقه پسر ازدواج می کند.

تاریخچه اتاق من: یک زن و شوهر به خانه ای اجاره ای می روند. در طول داستان مشخص می شود که مرد دچار کوری هیستریک است. از طرفی بین زن وی و پسر صاحبخانه روابط خیانت باری رخ می دهد. کوری هیستریک مرد (که گویا برای ندیدن این خیانت ها بوده) برای لحظه ای از بین می رود و وی همسر و معشوقه اش را در حال عشقبازی می کشد. حضور توامان فانتزی شایع در ساختار وسواسی (داشتن زن مردی دیگر) و تنبیه شدید در پی آن این داستان را به صحنه جنگ بین ادیپ و ترس از اختگی بدل می کند.

سرباز سربی: مردی عاشق زنی می شود که یادآور مادرش است اما حاضر نیست با او ازدواج کند. این داستان در نهایت به کشتن آن زن منجر می شود. رابطه در هم تنیده با مادر و میل به دستیابی به وی و از طرفی اجتناب از زنای با محارم، داستان را بار دیگر تبدیل به نمایش کشمکش های شایع بین پذیرش قانون پدری و قانون گریزی همزمان از آن می کند.

پادنگ: مردی که کودکی را به فرزندخواندگی می پذیرد پس از ازدواجش متوجه روابط پنهانی بین مادرخوانده و فرزندخوانده می شود و فرزندخوانده اش را می کشد. مجددا کافی است ادیپ شهریار را به یاد آوریم، با این تفاوت که در اینجا با تنبیه شدید فرزندخوانده یعنی کشته شدن وی توسط نماد پدری روبرو هستیم.


میرزا: مردی در پی اتفاقاتی با زنی که حامله بوده ازدواج می کند و در عین حال با مردی دیگر که کارش یافتن بستگان گم شده دیگران است دوست است. در نهایت معلوم می شود که دوستش نامزد سابق همسرش بوده و دخترش نیز دختر اوست. بار دیگر فانتزی رایج «زن مردی دیگر» را می شود از هر دو سو دید، چه از نگاه راوی و چه از نگاه دوست او. اما این بار زهر این فانتزی با انسان دوستی، فداکاری و تمدن گرفته می شود نه با تنبیه.

این یادداشت بر داستان های کوتاه بزرگ علوی منتشر شده در مجموعه های «چمدان»، «ورق پاره های زندان» و «میرزا» نگاشته شده است.

@Kajhnegaristan