✍. 🖌.. «نسلی به گروگان گرفته شده است»

✍ #یادداشت
🖌 #امیر_ناظمی

«نسلی به گروگان گرفته شده است »

اسطوره‌های هر جامعه‌ای، در تاریخ آن جامعه مدام بازسازی می‌شود. مدام اسطوره‌ها و روایت‌های اسطوره‌ای است که ما را در بر خود می‌گیرد و سرنوشت ما را به دست می‌گیرد. سرنوشت ما و دیگرانی که در آن روایت حضور داریم.
شاهرخ مسکوب در کتاب «رستم و اسفندیار» که تحلیل روایتی از روایت‌های متعدد شاهنامه است، به خوبی می‌گوید: «هیچ کسی تبهکارتر و دل‌آسوده‌تر از فرزندکش نیست!».

شاهنامه به عنوان اصلی‌ترین راوی اسطوره‌های کهن ایرانی در هر دو داستان اصلی‌اش یعنی «رستم و سهراب» و «رستم و اسفندیار» بر «روایت فرزندکشی» اشاره دارد؛ چه رستم قاتلِ فرزندش سهراب باشد، چه گشتاسپ که فرزندش اسفندیار را به قصد مرگ به نبرد با رستم می‌فرستد. این روایت در تقابل با روایت ادیپ یونانی-غربی یعنی «روایت پدرکشی» است!


سرزمینی که در آن تاریخ بر آینده چیره می‌شود. تاریخ، قتل آینده‌ی متفاوت و نو را صادر می‌کند!

در سرزمینی که کهن‌روایت و کهن‌الگوی آن «یک نسلِ پیران، است که یک نسلِ فرزندان‌اش را به اسارت گرفته!». سرزمینی که در آن فرزندان یا مانند اسفندیار به نبرد با دشمن غیرواقعی فراخوانده می‌شوند؛ یا مانند سهراب در مقابل پدران گذارده می‌شوند. این پیرسالاران، مهارت آن را دارند که اسفندیار رویین‌تن را نیز به مرگ بکشاند!

نوآوری و نوسازی همان فرزندی است که به کام مرگ خوانده می‌شود، در مقابل سنت و تاریخی که همان پدر است! در این موقعیت حکایت مطالبات نو و کسب‌وکارهای نوآورانه، حکایت یکسانی است!

فرزندکشی اسطوره‌ی این سرزمین است، فرزندکشی شیوه‌ی از میان رفتن پهلوانان آینده است. سهراب‌ها به دست رستم‌ها کشته می‌شوند تا پهلوانی چون سهراب نماند! و اسفندیارها به دستور گشتاسب‌ها به ماموریت‌های مرگ‌آفرین فرستاده می‌شوند تا این سرزمین روز به روز بی‌پهلوان‌تر شود.

مسکوب به خوبی اشاره می‌کند که روایت شاهنامه نخستین روایتی است که در آن هم رستم و هم سهراب هر دو خوب‌اند، هر دو در طرف روشن تاریخ ایستاده‌اند، اما نتیجه‌ی این بازی جز فرزندکشی در مقابل پیرسالاران نخواهد بود!

برای فردا باید اسطوره‌های فردا را ساخت.

@Kajhnegaristan