لرزش‌ها و ارزش‌ها. ژان والژان؛ نماد انسان هایی است که قربانی مناسبات ظالمانه اقتصادی شده‌اند

لرزش ها و ارزش ها
✍#محمود_بابااوغلی/جامعه شناس


ویکتور هوگو در رمان بلند خود به نام بینوایان؛ شخصیت هایی را معرفی می کند که هریک می توانند به عنوان مدلی برای معرفی ویژگیهای شخصیتی و فرهنگی یک مجموعه از افراد جامعه تلقی شوند.ژان والژان؛ نماد انسان هایی است که قربانی مناسبات ظالمانه اقتصادی شده اند. و برای زنده ماندن؛ مجبورند دست به دزدی و کار خلاف قانون بزنند تا بتوانند زنده بمانند. والژان؛ به عنوان کسی که شرارت او محصول شرایط جامعه است. واین که شرایط بد زندگی از او یک دزد و مجرم ساخته است. ولی هر بار که شرایط تصمیم میان دوراهی انتخاب برایش مهیا می شود؛ او رفتاری فداکارانه از خود به نمایش میگذارد. هرچند که از تبعات منفی آن در امان نمی ماند.
مادام و موسیو تناردیه؛ به عنوان نماینده طبقه ای که تمامی رذایل اخلاقی و امانتداری را فدای منافع شخصی و تداوم روابط ناعادلانه اقتصادی می کنند تا با توسل به روشهای استثماری؛ هر چه بیشتر، بر داشته های خود بیفزایند.
ژاور؛ پلیس وظیف شناسی است که اجرای بی چون و چرای قانون را فارغ از دلایل زیر ساخت های ظالمانه مناسبات اقتصادی و اجتماعی در ایجاد جرایم، دنبال می کند ولی در تقابل روانی تضاد میان وظیفه و وجدان؛ و تصمیم برای انتخاب میان یکی از آن دو؛ کارش به بن بست می کشد.
این رمان که در سال 1862 منتشر شد؛ به تعبیر خود هوگو؛ بنای کار خود را در یک فرایند از شر به خیر، از بی عدالتی به عدالت، از بطلان به حقیقت، از شب به روز، از اشتها به وجدان، از فساد اداری به زندگی؛ از حیوانیت به وظیفه، از جهنم به بهشت، از هیچ به خدا. نقطه شروع: جسم، مقصد: روح. یک هیدر در آغاز و یک فرشته در پایان به پیش می برد.
مسلماً رویکرد محتوایی این رمان و رمان های این چنینی در جوامع غربی؛ آن چنان تأثیرات شگرفی از خود بر جای گذاشته اند که آثار و نتایج آنها را می توان در ساختار فرهنگی و سیاسی آن جوامع، پایدار و قابل پیش بینی تصور کرد. به عنوان مثال؛ همین ثبات ساختاری در حوزه ارزش های اخلاقی و نظام حقوقی، موجب شده است که انسان غربی، در مواجهه با یک ترومای سیاسی، اقتصادی و حتی طبیعی؛ هویت فرهنگی خود را گرفتار در بحران های زود گذر نبیند. در جریان بمب گذاری های چند سال اخیر در فرانسه، انگلستان و چند کشور دیگر اروپایی توسط داعش؛ آن چه بیش از هر چیز دیگری خودنمایی می کرد؛ افزایش سطح همبستگی ملی، تقویت حس همدلی از طریق رفتارهای سمبلیک مثل:روشن کردن شمع و گذاشتن گل در محل حادثه و همکاری با نهاد های قانونی یاری سان و همسویی افکار عمومی، رسانه ها و نهادهای مدنی در تحلیل عقلایی مسأله بود.
متآسفانه؛ در جامعه ما؛ به دلیل وجود دوگانگی در حوزه ارزش های فرهنگی؛ امکان پیش بینی اوضاع به سختی میسر است. این دوگانگی، حاصل یک جانبه گرایی حاکمیت مذهبی در خصوص تبلیغ و نمایش هنجاری باورهای مذهبی است؛ بدون این که در خصوص نظام ارزشی و ساختار اجتماعی مربوط به آن هنجارها؛ اقناع اعتقادی و یا مطالعات کارشناسانه ای صورت گرفته باشد. توسل به ابزارهای تشویقی و حتی تنبیهی برای نمایش هنجاری مذهب و تمرکز بر روی جنبه های آئینی دین؛ صرفاً؛ از یک کارکرد سیاسی برای حفظ موقعیت یک جریان خاص و یا مجموعه ای از تکنوکرات هایی است که در یک فضای رقابتی سالم، قادر به تداوم سلطه و حفظ موقعیت خویش نیستند. همین مسأله؛ موجب شکل گیری یک دوگانگی رفتاری و اعتقادی عمیق، در مردمی شده است که رزق و روزی خود را در دستان چنین نیروهایی می بینند.
کنترل قهرآمیز روابط اجتماعی و نظارت پلیسی سفت و سخت؛ معمولا از بروز مشکلات زیر پوستی جامعه جلوگیری می کند. هر چند در بسیاری از مواقع، فاجعه آنچنان دامنه دار است که با چشم غیر کارشناسی هم قابل مشاهده است.
وامّا؛ مشکل اساسی زمانی خود را آشکار می سازد؛که جامعه گرفتار یک تهدید تروماتیک می گردد. و در اینجاست که ذات فرهنگی ما؛ یعنی همان که به شکل زیر پوستی به آن عادت کرده ایم؛ به شکل عجیبی خودنمایی می کند! اینجاست که بحران روانی ناشی از بروز وضعیت آنومیک اخلاقی؛ لرزه بر اندام تک تک افراد جامعه می اندازد. لرزش زمین در چند روز گذشته در غرب کشور و بداخلاقی های شکل گرفته در حاشیه آن، که کم اهمیت تر از خود زلزله نبوده است؛ زنگ خطر را برای ملت و دولت به صدا درآورده است. آشکار شدن خیانت های پیمانکاران و مهندسان پروژه مسکن مهر، راهزنی و دزدی از اموال آسیب دیدگان حادثه، اهمال کاری در رسیدگی همزمان به وضعیت روستاییان( شهروندان درجه دو)، کمبود امکانت پزشکی و لجستیکی در منطقه، بی اعتمادی به نهادهای دولتی در رساندن کمک های مردمی به دست نیازمندان، همه و همه؛ فقط با یک لرزش زمین؛ همچون دملی چرکین به بیرون تراوید.
@Kajhnegaristan