|خشونت زنان علیه زنان/بخش دوم|. ✍ مریم فرهادی …چندی پیش مطلبی نوشتم با عنوان زنان علیه زنان

|خشونت زنان علیه زنان/بخش دوم|
✍ مریم فرهادی


چندی پیش مطلبی نوشتم با عنوان زنان علیه زنان.
دوستان زیادی با من بحث کردند که درست میگویی ولی ریشه ی عمل های زیبایی مردها هستند،ریشه ی بی اعتماد به نفسی زنها مردها هستند،جامعه است.
حالا سوال من اینجاست. آیا با متهم کردن مردها ما اعتماد به نفس پیدا میکنیم،آیا اگر بشینیم و فکر کنیم که تقصیر جامعه است که ما عمل زیبایی انجام میدهیم، مشکلمان حل خواهد شد؟
فکر میکنم که با این حرفها فقط خودمان را قانع کرده ایم تا هرچه بیشتر به سمت عمل های زیبایی و توخالی بودن برویم.
من فکر میکنم مشکل درون خود ماست. درست است که ما زنها به خاطر فشارها و تاثیرات اطرافیان و جامعه اغلب از اعتماد به نفس پایینی برخورداریم ، ولی آیا باید خودمان را با این حرفها قانع کنیم؟
بیشتر زنها به دلیل ترس از دست دادن یا تحقیر شدن از سمت همسرانشان تصمیم به عمل جراحی میگیرند،درست. اما
آن مردها نتیجه ی کدام جامعه اند؟ نتیجه ی تربیت کدام مادر؟ آیا مادران همسران ما به قدر کافی اعتماد به نفس داشتند؟ آیا زن بودن را آنطور که ما آزادانه پذیرایش هستیم، پذیرا بوده اند؟ آیا تفکرات سنتی شان روی همسران ما تاثیر گذار نبوده؟
و حالا پسرانی که ما قرار است تربیت کنیم چطور خواهند شد؟؟؟
جامعه چطور شکل میگیرد؟ آیا این ما زنها نیستیم که بار زیادی از تربیت جامعه را بردوش داریم؟
آیا نمیتوانیم به دخترانمان بیاموزیم که جنس نیستند، که باید روی تفکرشان و استعدادهای ذاتی شان کار کنند تا روی جسمشان، که باید قوی باشند و اینقدر احساس ضعف نکنند؟
آیا نمیتوانیم به پسرانمان بیاموزیم که به دخترها احترام بگذراند و به عنوان کالا به آنها نگاه نکنند؟

آیا نمیتوانیم جای هزینه های کلان عملهای زیبایی و چشم و هم چشمی روی روحیه و اعتماد به نفس خودمان کار کنیم؟
مردها حیوان نیستند، اگر نتوانیم این را خودمان بفهمیم، بچه هایمان و جامعه هم نمی فهمند.
درست است که همه می خواهند به ما بفهمانند که مرد یک موجود بی اختیار و هوس باز است، اما فکر میکنم که دیگر وقت تغییر عقیده است، دیگر وقت اش است که طرز تفکرمان را عوض کنیم.

فکر میکنید اگر شبیه مدل ها نباشید همسرتان به شما خیانت میکند؟ پس مطمٸن باشید خیانت میکند. چون این تفکر شماست که به او هم سرایت میکند.

مشکل اینجاست که زنان ما هنوز با خودشان، جسمشان کنار نیامده اند، هنوز یاد نگرفته اند خودشان را در آغوش بگیرند و دوست بدارند. یاد نگرفته اند که در زندگی هدفی داشته باشند.
اگر زنهای جامعه ما میتوانستند با جسم و روح خود در آشتی باشند، اگر یاد میگرفتند که هدفمند باشند، قطعا فرزندان بهتری تربیت می کردند، قطعا روی شوهران خود تاثیر می گذاشتند و قطعا جامعه بهتری داشتیم.
حرف من این است، اینکه برای حل مشکلات زنان اولین قدم بالابردن روحیه و اعتماد به نفس آنان است.

تا درون خودت به چیزی باور نداشته باشی جامعه و اطرافیانت هم آن را نخواهد پذیرفت.
من در میان دوستان خودم زنان زیادی را می شناسم که در خانواده های سنتی و با مشکلات زیادی رشد کرده اند اما در تمام مقاطع چیزی که آنها را سرپا نگه می داشت، چیزی که باعث شد آنها رشد کنند داشتن هدف و اعتماد به نفسشان بود.
و مطمٸنم هم آنها هستند که سالهای بعد فرزندانی کامل تر تحویل جامعه مان خواهند داد.


@Kajhnegaristan