از تضاد طبقاتی تا شکاف گفتمانی. (بازخوانی مارکسیسم کلاسیک از منظر پسامارکسیسم «لاکلائو» و «موفه»)

از تضاد طبقاتی تا شکاف گفتمانی
(بازخوانی مارکسیسم کلاسیک از منظر پسامارکسیسم "لاکلائو" و "موفه")
✍ سید حسین اطهری/سید صدرا حسینی


چکیده
هر نظام اندیشگی در طول تاریخ، تحولات و تطورات گوناگون یافته است. پیچیدگی جوامع سرمایه داری متاخر، مارکسیست های جدید را بر آن داشت تا به تجدید حیات جبهه ی مخالفین نظام سرمایه داری بپردازند.
لاکلائو و موفه از جمله پسامارکسیست هایی هستند که در این راه تلاش می کنند، نقادی آنها از مارکسیسم کلاسیک به علت ویژگی های متصلب و تحلیل های یکجانبه ی آن است. آنها با طرح مفاهیمی چون گفتمان، مفصل بندی، هویت های سیال، هژمونی و شکاف های گفتمانی، سعی دارند یکجانبه گرایی اندیشه ی مارکسیسم کلاسیک را که در تعیین اقتصادی، هویت های طبقاتی، منازعات طبقاتی و شکاف های طبقاتی خلاصه می شد، به نحوی جبران کنند. این تحولات برای افزایش کارآمدی مارکسیسم در تحلیل جوامع پیچیده ی سرمایه داری متاخر است. پرسش اصلی این مقاله، چرایی و چگونگی تطور مارکسیسم ارتدکس به پسامارکسیسم لاکلائو و موفه است. از این رو قصد داریم تحولات اندیشه ی مارکسیسم کلاسیک به سوی پسامارکسیسم لاکلائو و موفه را بررسی کنیم. برای نیل به این هدف از روش تحلیل مقایسه ای مفاهیم سود خواهیم جست به این منظور به بحثی درباره ی مرکز زدایی از جامعه در اندیشه ی پسامارکسیسم خواهیم پرداخت که جایگزین موجبیت اقتصادی در شکل گیری نظم اجتماعی شده است.
متن کامل مقاله را در پی دی دف زیر مطالعه بفرمایید👇

@Kajhnegaristan