این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
پل والری در نامهای مینویسد: «نقاش واقعی، تمام عمر به دنبال نقاشی میگردد؛ شاعر واقعی، به دنبال شعر
پل والری در نامهای مینویسد: « نقاشِ واقعی، تمام عمر به دنبال نقاشی میگردد؛ شاعر واقعی، به دنبالِ شعر. هیچیک از این فعالیتها از پیش-تعریف شده نیست. قطعی نیست. حتمی نیست. در هریک از این فعالیتها باید نیاز را خلق کرد، و هدف را، ابزار را، و حتا، موانع را».
موریس بلانشو به این نامه رجوع میکند و یادآوری میکند که شعر، حقیقت و یقینی نیست که در اختیارِ شاعر قرار بگیرد. شاعر، خودش نمیداند که شاعرست. نمیداند که شعر چیست. در عینِ حال، شعر وابسته به شاعریست که خودش نمیداند شاعر است. شعر، وابسته به جستوجوی شاعریست که دنبالِ شعر میگردد.
این وابستهگی اما باعث نمیشود که شاعر خودش را دارنده و فرماندهی چیزی بداند که حالا و همیشه دنبالاش میگردد. تنها باعث میشود که شاعر نسبت به خودش «مردد» باشد. خودش را نا-موجود بداند.
بلانشو توجه ما را به «تمامِ عمر» جلب میکند. توقع و نیازی که هر فعالیت هنری میطلبد. جستوجویی که «یک عمر» به طول میانجامد، هیچ وقت از هیچ چیز مطمئن نیست، نه از اهدافاش، نه از ابزارش. تنها یقیناش عدمِ قطعیت و اشتیاقِ مطلقیست که لازمهی هر گام و هر آغاز است:
«بلانشو، رمان نویس و منتقد، متولد ۱۹۰۷. زندهگیاش تمامن وقف ادبیات و سکوتی شد که مخصوص اوست».
میشود «نگشت» و «بود»؟ نجست و داشت؟ میشود دنبال شعر نگردی و شاعر باشی؟
گزارهی «من شاعرم!» را به «من شاعرم؟» تغییر میدهیم و به هر چه قطعیت و حتمیت لبخند میزنیم.
@Kajhnegaristan