این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
رقص؛. ✍ حسام محمدی …چگونه میتوان رقصنده را از رقص بازشناخت؟
رقص؛
✍ حسام محمدی
چگونه میتوان رقصنده را از رقص بازشناخت؟ این پرسشِ درخشانِ ویلیام باتلر، پاسخیست به نگاهِ مبهوتِ بینندگانی که غرق در تماشایِ رقصندگان باله شدهاند.. آنجا که بدن با فراغِ بال خودش را به جادویِ موسیقی میسپارد و با وحشیگریِ تمام، انضباطِ بدن را برهم ریخته و تن به شورشی عظیم میدهد.. آن هنگام که زنی بر نوکِ انگشتانش میایستد و با پیچ و تابهایی که بر بدنش تحمیل میکند، جهان را به پایکوبی فرامیخوانَد.. این انقلابِ بدنواره همچون موجی سهمگین همه چیز را در خود فرومیبلعد و بدن در کسوتِ رهبری جُنبان به میانجیِ اغوایی که در خود دارد، به عشوهگری میپردازد...
رقص، بر هم ریختنِ سامانِ بدن است، شورشی بدنواره که آراستگی موزونی بر آن میافشاند و با جنبشی مملو از بیتابی، جهان را به تمرینِ انعطاف فرامیخوانَد.. در این کارزار، بدن برای لحظهای از زمان پیشی میگیرد و همه خطوط رو به انحنا سیر میکنند..
رقصیدن، همنوا شدن با طبیعت است، به همان میزان وحشی و به همان مقدار بکر.. او که میرقصد، زبان به افشایِ حقایقِ روح میگشاید.. رقصنده در میدانِ جنگِ هومر از نیشِ نیزهها بر امان است، او مملو از شوقی افلاطونی پرده از احساس میزداید و غرق در بزمی آهنگین خودش را بیاَمان وقفِ اغوای الهۀ رقص میسازَد.. رقصنده بیپروا از مرزهایِ بدن تجاوز میکند و در عصیانی مستانه، خودش را لاقیدانه به ورطۀ وارستگی میرساند.. او به زعمِ بودلر، هنگامِ رقصیدن، شعری را به میانجی حرکاتِ موزون میسراید و اندامش را همچون کلماتی آهنگین در فضا رها میکند، چکامهای دلپذیر اما بیرحمانه، که با طنازیِ ویرانکنندهای رمز و رازهای هستی را به پرواز وامیدارد..
رقص نوعی نیایش است، به گفتگو نشستن با خدا و مناجاتی افسونی با او.. اینجا جنبشی تنانه برپاست و رقصندهها در شورشی تنکامه به شعفی مقدس نائل میآیند.. ادگار دگا نقاشیست که در زاویهای نامتعارف پرندگانی را به پرواز میخواند و در این ضیافتِ الهی بدن را به حرکت وامیدارد.. در نگارههای او رقصندگانِ باله، به واسطۀ کششی که بر اندامشان تزریق میکنند، معنا را تعیّن میبخشند و بدن را با اشتیاقی فراگیر از سویی به سویِ دیگر پرتاپ میکنند.. دگا انگشت اشاره را به سمتِ حرکتِ موزونی میگیرد که قصد دارد در حرکتی مارپیچگونه و متراکم از بوم نقاشی به بیرون تراوش کند..
او فیگورهایی را بر بوم خود مینشاند که تمنایِ حرکت در درونشان به جوشش افتاده و نقطۀ درخشان در نگارۀ او، آن جهانِ والاییست که تن خسته و نزار رقاصهها به طرف آن میل دارد.. ادگار دگا به میانجیِ خطوطی جهانش را تعین میبخشد، که بدن را دیالکتیکِ سکون و حرکت رها میکند و آنها را در تکاپویِ نیل به رهایی، جاودانه میسازد..
اینجا و در قابی که دگا خلق میکند زنانی در زیباترین لحظۀ هستی با عبور از مرزها و ایستادن بر آستانه، جهانِ موزونی را معنا میبخشند که رستگاری آخرین منزلگاهِ آن است.. بالرینهای دگا در یک اینهمانی با رقص، بیتابی روح را برای پردهدری به نمایش میگذارند..
#حسام_محمدی
@Kajhnegaristan