گل به سر مالیدیم و بر سینه زدیم و سیاه پوشیدیم و رجز خواندیم و شب زنده داشتیم!

گِل به سر مالیدیم و بر سینه زدیم و سیاه پوشیدیم و رجز خواندیم و شب زنده داشتیم! کتاب بر سر گرفتیم و توبه کردیم و استغفار! شیون از دل برآوردیم و نماز وحشت خواندیم! هر کاری کردیم جز دست به کاری زدن! هر کاری کردیم جز اینکه کاری بکنیم! [می‌غرّد] دیوارها را بلند برنیاوردیم و نیکو نساختیم! و کار امروز به فردا گذاشتیم! خِرَدنامه‌ها شستیم و هوسنامه‌ها دریدیم و تصاویر کُتُب سوختیم و در یکدیگر افتادیم و هر که را تهمت زدیم از زندیق و شکاک و فلسفی و دهری و گبر و مجوس، که این عقوبت فرود نیامدی اگر خلقی از شمایان را انکاری گزاف برنخاستی! - آری - همواره خود را گناهی می‌تراشیم تا سزاوارِ این تنبیه شویم!

تاراج نامه / بهرام بیضایی


@Kajhnegaristan