روایتی از چهار پادشاه، چه کسی شاه ایران است؟

روایتی از چهار پادشاه، چه کسی شاه ایران است؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

از نخستین روزهای پیروزی انقلاب تا اوایل دهه هفتاد هر احدی شعار “مرگ بر شاه” را در هر مکانی داده باشد احتمالا منظورش محمد رضا پهلوی بوده است. از سال هفتاد و دو اما داستان تفاوت پیدا کرد دیگر شعار “مرگ بر شاه” یک مخاطب جدید داشته است: علی اکبر بهرمانی. برای عده زیادی اکبرشاه جای فرزند رضاشاه را گرفته بود. یعنی اگر تا سال هفتاد و دو شاه کسی بود که مشروعیت سنتی داشت از این پس شاه به کسی تبدیل شد که حتی میتوانست به واسطه رای مستقیم مردم انتخاب شده و حتی مشروعیت قانونی داشته باشد.

اما در تابستان هشتاد و هشت کسانی که در شهرک آپادانا به یاد سهراب اعرابی تا نیمه های شب شعار “مرگ بر شاه” را دادند دیگر نه پهلوی دوم را خطاب قرار داده بودند نه هاشمی رفسنجانی را، شاه جدیدی متولد شده بود؛ سید علی خامنه ای. سپس در ادامه این اتفاقات یعنی زمستان نود، سردار علایی نامه ای در روزنامه اطلاعات در خطاب مستقیم به پهلوی دوم نوشت اما موافقان و مخالفان متفق القول هستند که هدف علایی نه “پهلوی دوم” که “امام خامنه ای” بوده است.

به تازگی عده ای نیز پیدا شده اند که میگویند کسانی که بر خامنه ای و هاشمی نام شاه نهاده اند، اشتباه کرده اند، شاه ایران فرزند محمدرضا، یعنی شاهزاده رضای پهلوی است. آنها میگویند چه کسی به شما این حق را داده که کلمه شاه را دست به دست کنید و بگویید “مرگ بر شاه”؟ چطور میتوانید به کسی که پرونده اش را ندیده اید مرگ بفرستید؟ آنهم یک شاهزاده دموکرات!

راستی مگر کلمات دارای معنای مشخصی نیستند؟ پس چه اتفاقی می افتد که شاه یکبار حاکم یک سلسله میشود ، بار دگر رییس جمهور و گاهی ولی فقیه و دست آخر قرار است به دست شاهزاده دموکرات برسد؟ چه بلایی بر سر کلمات می آید؟

داستان ازاین قرار است که کسی با معنای دقیق شاه کاری ندارد اما یکسری حوادث اجتماعی رخ میدهد و کلمه شاه را دست به دست می کند. در واقع رویدادهای اجتماعی است که به کلمات معنا میدهد یا معنایشان را دچار تغییر میکند. کلمات معنایشان را از رخدادهای اجتماعی میگیرند، پس اینگونه است که از دل جنبش سبز شاهی با پوشش ولی فقیه بیرون می آید و از دل دولت سازندگی، رییس جمهوری نام شاه میگیرد.

اما چطور معنای شاه این همه متفاوت به کار رفته است؟ چطور به یک رییس جمهور یا ولی فقیه میتوان معنای شاه را داد؟ “ژاک لاکان” در این زمینه میگوید: ما دائم از یک کلمه به سمت کلمه دیگر حرکت میکنیم بی آنکه به مفهومی برسیم. یعنی کلمه ها جایگزین کلمه های دیگر میشوند؛ شاه جایگزین ولی فقیه و رییس جمهور میشود بدون اینکه به مفهوم و معنای شاه برسیم. در واقع کار به جایی رسیده که ما آدم های مختلفی را به جای شاه نشانده ایم بدون توجه به مفهوم پیشین شاه و بدون اینکه هیچ نزدیکی به تعریف آخرین شاه ایران داشته باشند.

در واقع این پویایی زندگی اجتماعی است که هرچیزی را تغییر میدهد و بدون اینکه به مفهوم برسد کلمه ها را به جای همدیگر قرار میدهد. چه نتیجه ای میتوانیم بگیریم؟ خیلی روی معنای کلماتی که به کار میبریم تعصب نداشته باشیم و باور کنیم کلمات یک ذات حقیقی ندارند و وظیفه ما بازگو کردن و رسیدن به معنای حقیقی این کلمات نیست، مانند داستان کودتا و انقلاب مخملی.


منبع؛ وبلاگ به همین سادگی

@Kajhnegaristan