✍ فرهاد قنبری …. ژیژک در کتاب: لاکان به روایت ژیژک می‌نویسد:

✍ فرهاد قنبری



ژیژک در کتاب : لاکان به روایت ژیژک می نویسد:
«افراد نه به دلیل زیر پا گذاشتن ممنوعیت های پرهیزکارانه از طریق شرکت در لذایذ غیر مشروع ،بلکه به دلیل عدم توانایی در سرمست شدن است که احساس گناه می کنند .
در این وضعیت،روانکاوی تنها گفتمانی است که تو در آن اجازه داری سرمست نشوی-از سرمست شدن منع نشده ای ،صرفا از فشار وارده برای سرمست شدن رها شده ای»

خشونت افسار گسیخته ای که در قبال (افراد بی قید در تعهدات اجتماعی و خانوادگی) یا افراد غرق در لذت از سوی برخی بنیادگرایان اعمال می شود، بیشتر از آنکه ریشه مذهبی یا عمل به اعتقادات دینی باشد، ناشی از همین «عدم توانایی در سر مست شدن است» آنها به هر دلیلی (فقر، ظاهر نامناسب، ترس، سنت و امثالهم) نتوانسته اند در زندگی شان «سرمستی» را (آنگونه که تصور می کنند) تجربه کنند و به این دلیل به هر کسی که احساس می کنند که غرق در سرمستی است حمله می کنند.
بنیادگرایان در ناخوداگاه خود به این می اندیشند که «سرمستی» حقیقی ای وجود دارد که «دیگری» (افرادی که به روابط آزاد تن می دهند یا هیچ منعی برای لذت بردن برای خود متصور نیستند) آن را ربوده اند و به علت اینکه خود توان تجربه آن را ندارند با خشونت به آنها حمله ور می شوند.

پلیس یا ماموری که با خشونت تمام به زن بد حجاب فحاشی می کند یا افرادی را که در یک پارتی شبانه دستگیر کرده است مورد اهانت و ضرب و شتم قرار می دهد در واقع نه دغدغه دین دارد و نه دغدغه شکسته شدن قانون و هنجارها توسط این افراد، بلکه همه اینها سرپوشی است که خشم و عقده خود از عدم توانایی در «سرمست» شدن را بر سر کسانی که فکر می کند «سرمستی» او را دزدیده اند خالی می کند.

البته این عدم توانایی در «سرمست» شدن و بالطبع احساس گناه ناشی از آن در همه افراد کم و بیش وجود دارد و هر کس در ناخوداگاه خود فکر می کند که «دیگری ای» وجود دارد که واقعا سرمست می شود و این مسئله او را آزار می دهد (به عنوان مثال مرد جوانی که ازدواج کرده فکر می کند دوست مجرد زن باره اش واقعا لذت می برد و همین مسئله باعث آزار و احساس پشیمانی او از ازدواج می شود، یا همان مرد مجرد زن باره فکر می کند فلان ورزشگار یا بازیگر معروف واقعا لذت برده و سرمست می شود و این باعث احساس آزار اوست، یا برای همان سلبریتی فلان بازیگر خارجی این حایگاه را اشغال کرده و باعث آزار او می شود و این سیکل ادامه دارد)
اینجاست که به عقیده لاکان (از زبان ژیژک) روانکاوی وارد می شود و به عنوان تنها گفتمانی که می تواند سوژه را از فشار وارده بر عدم سرمست شدن رها سازد، عمل می کند.


@Kajhnegaristan