این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
لیکوفوبی و سیاست: از گرگها و دشمنان مردم. ✍ پویا ایمانی
لیکوفوبی و سیاست: از گرگها و دشمنان مردم
✍ پویا ایمانی
… سیاست بهمثابهی گفتمانی دربارهی گرگ، لیکوس …
ژاک دریدا[۱]
@Kajhnegaristan
مردی لامذهب بودم، بیخدا، مجنون، خشمگین بودم، جانوری درنده، یک گرگ.
ژان-ژاک روسو[۲]
آدمی که برای آدم دگر ناشناس باشد آدمی نیست، گرگ است.
پلوتوس[۳]
این متن منظومهی کوچکی است فراهمآمده از تکههای نظریه و تاریخ. نظم و نسق درونی این منظومه را بحثی فلسفی در بابنسبت بنیادین حاکم و حیوان تضمین میکند (مقصود از «نسبت بنیادین» در اینجا نسبتی حاضر و بالفعل است که هرچند سرچشمهای کهن دارد، همچنان زندگی و سیاست آدمیان را تعیین میکند). اما بهانهی این مقاله، یا در واقع توجیه بههنگامیاش نزد نویسنده، متورمشدن معنیدار آن لحن حاکمانهای است که اخیراً به مناسبت دو انتخابات خبرگان و مجلس شورا در گفتار (غیر)سیاسی بعضی «فعالان» قوت گرفته و بهوضوح سازوکار حاکمیت را بازتولید میکند. نویسندهی سطرهایی که پیش رو دارید مایل است، از خلال بحثی در نظریه و تاریخ، به آن دسته از فعالان یادآوری کند که، دانسته یا ندانسته، تمامقد در کنار حاکم ایستادهاند. به بیان دیگر، قصدم از نوشتن این مقاله یادآوری تاریخ پُرقساوت موضع و روش اینان و، از این رهگذر، تاباندن پرتوی ولو باریک بر منطق بنیادین حاکمیت است.
اما جانمایه و کلیدواژهی این لحن حاکمانه، حتا آنجا که صراحتاً به زبان آورده نمیشود، مفهوم «دشمن مردم» است. نمونهها بسیارند: از سخنان یک فعال سیاسی ساکن لندن در تلویزیون فارسی بیبیسی، که مخالفان شرکت در انتخابات، روشنفکران سکولار و بسیاری دیگر از ناسازها و مطرودان را دشمنان مردم معرفی میکند که در نفرت از مردم همتای فلان آیتا… هستند، تا بیانیهای عصبی و شدیداً غیرسیاسی که بعد از انتخابات منتشر میشود و بناست با سواکردن حساب دشمنان مردم از «هممیهنان عزیز»، «ما»ی فاتحاش را جشن بگیرد، و غیره و غیره. همدستی اینان با حاکم نه لزوماً در عمل رأیدادن، بلکه بارها مهمتر، در بهنمایشگذاشتن ژستهای حاکمانه (souverain)ای است که بهطور خلاصه از این قرارند: ۱. دمیدن در بادکنک وضعیت اضطراری، فربهترکردن گفتمان «شرایط حساس کنونی»، و اینگونه تداومبخشیدن به منطق حاکمیت بهطور عام (و منطق حاکمیت ایران ظرف سه دههی گذشته بهطور خاص)؛ ۲. شناسایی «دشمنان مردم»، یعنی آنها که بهتمامه با تودهی مردم همراه و همرنگ نیستند، ارزشها و اولویتهایی دیگر دارند، و خلاف جریان شنا میکنند؛ ۳. سعی در بسیج عمومی در موسم انتخابات با توسل به تهییج و تحریک و هوچیگری؛ و ۴. متوسلشدن به «مردم»، این قلابیترین سکهی انبان پوپولیستها، خود را به جای کل «مردم» جا زدن و سخنگفتن بهعنوان تریبون مردم – که همگی، در یک کلام، یعنی پوپولیسم عریان.
طرفه آنکه اینهمه بناست طلیعهی دموکراسی باشد! به عبارت دیگر، و بیتعارفتر، قرار است بعد از آنکه همهی گرگها را طرد و تمام «دشمنان مردم» را خفه کردیم، دموکراسی را جشن بگیریم! اما این دیگر دموکراسی نیست، استبداد اکثریت است. دموکراسی ابداً به معنی همراهی بیقیدوشرط با اکثریت مردم نیست چه رسد به تقدیس مردم. دموکراسی بیشتر مبتنی است بر برجستهکردن تمایزها و شکافها و خلاءها و نه یککاسهکردن و تمامیتسازی و مردمپرستی؛ دموکراسی بارها بیش از آنکه رأی اکثریت باشد رعایت حقوق اقلیت است؛ بارها بیش از آنکه عدد باشد روح است، روحی برآمده از ارزشهای مدرن روشنگری که هرگز قابلتقلیل به «هرچه اکثریت بگوید» و «هرکس نظری دارد» نیست (مثال لغو حکم اعدام در فرانسه به دستور فرانسوا میتران در این زمینه مثالی گویاست). ضمن آنکه خود ایدهی همراهی با مردم نه ارزشی فینفسه یا مطلق است و نه لزوماً دموکراتیک … . هرکدام این نکات بحثی مفصل میطلبد و طبعاً مقالهای مستقل. اما دغدغهی ما در اینجا، چنانکه گفتیم، چیز دیگری است.
مقالهی حاضر به سه جستار کوتاه تقسیم شده که پیوندی درونی با هم دارند: نخست مقدمهای نظری خواهد آمد که تأویلی است از بحث ژاک دریدا در مجموعه سمینارهایاش طی سال تحصیلی ۲۰۰۲-۲۰۰۱ در مدرسهی عالی علوم اجتماعی[۴]...
@Kajhnegaristan
ادامه مطلب
http://problematicaa.com/enemiesofpeople/