«آیا می‌توان لذت را اجباری کرد؟»

"آیا می توان لذت را اجباری کرد؟"
✍ فرهاد قنبری


به عقیده ژیژک: « وقتی لذت بردن اجباری می‌شود دیگر چندان خوشایند نیست»
او برای توضیح این ایده، به نمایش نحوه‌ی آموزش جنسی در فیلم «مانتی پیتون» اشاره می‌کند. در اینجا به‌جای آموزگاری که با حالتی شرم‌زده درباره‌ی جفت‌گیری پرنده‌ها و زنبورها با دانش‌ آموزان سخن می‌گویدو آن‌ها هر هر می‌خندند، آموزگاری را می‌بینیم که آمیزش جنسی را بدون رودربایستی و به طور آشکار برای شاگردان تشریح می‌کند، حتا تا آن‌جا که پیشنهاد می‌کند آن‌را به صورت عملی نشان دهد.
تا آن‌جا که به شاگردان مربوط می‌شود، آن‌ها یا شرم‌زده هستند یا کسل شده‌اند و سرانجام، چنان‌که در یک درس عادی و کسل کننده معمول است، خود را با نگاه کردن به بیرون از پنجره سرگرم می‌کنند.

«اجبار در لذت بردن» همان منطقی است که نظام حاکم جهانی با تمام ابزارها و رسانه های خود در حال تبلیغ آن است.
رسانه ها با ولعی سیری ناپذیر با پخش انواع سرگرمی ها و کمدی هایی با چاشنی لودگی و با تبلیغات وسیع و پر زرق و برق کالاها و امثالهم سعی می کنند سوژه ها و مخاطبان خود را قانع و مجبور کنند که لذت اصلی در جای دیگری است، جایی که ما آن را کشف کرده و به شما نشان می دهیم.
گسترش بی رویه شبکه های پورن و هرزه نگاری مثالی بر این مدعاست که رسانه امروز به هر طریقی شده می خواهد مخاطب خود را قانع کند که لذت واقعی و اصلی وجود دارد، لذتی که شما آن را تجربه نکرده اید. شبکه های هرزه نگاری سعی می کنند با پرداختن به سکس از راههای مختلف ( مانند نمایش گسترده تر همجنس خواهی، ارتباط های گروهی و امثالهم) انگیزه و شوق جدیدی را برای الزام به لذت بردن در مخاطبان فراهم نمایند.
تبلیغات مدام انواع قرص ها، ژل ها و محرک های جنسی در شبکه های مختلف رسانه ای همه تلاشی بی وقفه برای اقناع مخاطبان به لذت بردن است.
در مقابل پاسخی که در برابر این همه تلاش از سوی جوامعی که آزادی های جنسی در آنها وجود دارد،پاسخی در خور تامل است (به عنوان مثال طبق یک نظر سنجی اکثریت جوانان فرانسوی گذراندن یک شب تعطیل در یک مهمانی را به داشتن رابطه جنسی با شخص مورد علاقه شان، ترجیح می دهند)
در واقع به هر میزان که رسانه ها و فرهنگ غالب جوامع غربی، مردم را به لذت بیشتر دعوت می کند با پاسخ منفی از سوی جامعه مواجه می شود.

داستایوفسکی می گوید: اگر خدا نباشد همه چیز مجاز است.
اما در مقابل ژاک لاکان معتقد است: اگر خدا نباشد هیچ چیز مجاز نیست.
جامعه امروز غربی جامعه ای است که خدا (به معنای منشا اقتدار و پدری سخت گیر که لذت جویی فرزندان را نهی کرده و در صورت مواجه مجازات می کند) از آن رخت بربسته است، جامعه ای که دیگر در آن هیچ امر لذت بخشی که به صورت «کیف» تخطی از امر خدایی تلقی شود (مثلا کشیدن سیگار در دیوار پشت مدرسه یا پشت بام خانه به علت تخطی از قانون مدیر مدرسه و پدر [خدای مدرسه و خانه] لذت دیگری دارد) وجود ندارد. این جامعه همان جامعه دلمرده ای است که در آن همه چیز مجاز است ولی اغلب کسی دلش چیزی نمی خواهد، یا به گفته لاکان هیچ چیز مجاز نیست.

@Kajhnegaristan