یادم است شبی در تفسیر سوره واقعه بحث حورالعین بود ومشیانی توضیح داد که در ان

يادم است شبي در تفسير سوره واقعه بحث حـورالعين بـود ومشـياني توضـيح داد كـه در ان
دنيا به هر كسي حوري هم سن وسال خودش تعلق ميگيردو... در اينجا حاجي لكزايـي امـدادگر
دسته كه حدود ٦٠ سال داشت فرياد اعتراضش بلند شـد كـه اي بابـا سـر مـا كـلاه رفـت مـن
حوري ٦٠ ساله ميخوام چكار؟!وشروع كرد به سرو صدا كردن وقيل وقال كه يـا همـين حـالا
حوري سهم من را ١٨ - ١٧ ساله كنيد يا مـا برگشـتيم مشـهد ! شـهادت وحـوري هـم پيشـكش
خودتان!خلاصه شوخي در اتاق بالا گرفت و خنده در اتاق پر شـد. سـرانجام ميشـاني حـاجي
را قانع كرد وگفت كه شـما بعـد از شـهادت در روز قيامـت جـوان شـده وسـپس بـر انگيختـه
ميشويد كه حاجي هم خوشحال وخندان سر جايش نشست .
هر شب قبل از خواب مراسم خواندن سوره واقعه در هر اتـاق بـه طـور مجـزا برگـزار ميشـد
وصبحها سوره الرحمن وزيارت عاشورا بعد از نماز جماعـت و ظهرهـا تفسـير قـران واخـلاق
بعد از دو نماز وشبها دعاهاي مختلف همراه با مراسـم نوحـه خـواني وسـينه زنـي وخوانـدن
دعاهاي ورود به اب ودعاهاي قبل از غذا خوردن ودعاي بعـد از غـذا بصـورت دسـته جمعـي
ودعاي قبل از مطالعه به طور رسمي انجام ميشد. مراسم غير رسمي هم كه الي ماشااالله.
يك روز وقتي حاجي واعظي رسيد خذوه فغلـوه ثـم الجحـيم صـلوه مجلـس از دسـتش خـارج
شد. هم خودش هم بچه ها چنان داد وبيدادي راه انداخته بودند كه بيـا وببـين! هـيچ وقـت حـال
خوشي را كه بعد از ان روز داشتم فرامـوش نمـي كـنم . تـا مـدتها بـا خـودم زمزمـه ميكـردم
(خذوه) واز خوف خدا مي لرزيدم! همان شب بعد از شام علي شيباني را ديـدم كـه در محوطـه
راه مي رفت وزمزمه ميكرد واشك مي ريخت. شاد كام هم سر سـفره اي بـه گوشـه اي خيـره
مي ماند وبعد يواشكي اشك خود را پاك ميكرد.
در نماز ها لحظه اي صـداي گريـه قطـع نميشـد. شـروع گريـه هـم از ايـه (ايـاك نعبـدو ايـاك
نستعين) بود.اول كسي كه ميزد زير گريه علـي تشـكري بـود . بعـد سـيد هاشـم سـادات وبعـدمحمد رضا رنجبر معاون گروهان ما البته اين ترتيب هميشه رعايت نميشـد ! يـك روز در نمـاز
جماعت بين صداي گريه وناله بچه ها اتفاقي افتاد كه تا مدتها بچه ها دست گرفتـه بودنـد. يكـي
از بچه ها وسط گريه با صداي بلند گريه كـرد وگفـت «: ا...ي...خ...دا »! بعـد از نمـاز همـه نگاههـا
برگشت سمت او كه وسط قنوت گفته بود اي خدا .تا مدتها هـر وقـت اورا از دور ميديـديم داد
ميزديم :چطوري اي خدا !!!

# ادامه دارد.


به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇


https://t.me/joinchat/AAAAAEOL5PA81hI9ioK_EA