ترجمهٔ رسمی استوانهٔ کوروش.. خط ۱

ترجمهٔ رسمی استوانهٔ کوروش

خط ۱. آن هنگام که مَـردوخ، پادشاه آسمان‌ها و زمین ... دشمنانش را ویران می‌کند... «کوروش» (در متن بابلی: «کو - رَ - آش»)، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه «بابـِل» (با - بی - لیم)، شاه «سومر» (شو- مـِ - ری) و «اَکـَّد» (اَک - کـَ - دی - ای)، ...

خط ۲. ... همهٔ جهان.

خط ۳. ... مردِ ناشایستی به فرمانرواییِ کشورش رسیده بود.

خط ۴. او آیین‌های کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.

خط ۵. معبدی بَدلی از نیایشگاه «اِسَـگیلَـه» (اِ- سَگ - ایلَـه) برای شهر «اور» (او - ریم) و دیگر شهرها ساخت.

خط ۶. او پیشکشی‌های ناپاک ... آیین‌هایی که شایستهٔ آنان نبود ... هر روز یاوه‌سرایی می‌کرد.

خط ۷. او کارهای پیشکشی‌های روزمره به خدایان را مانع شد. او با مقرراتِ نامناسب در زندگیِ مردم دخالت می‌کرد. اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستشِ «مَردوخ» (اَمَـر -اوتو) خدای بزرگ روی برگرداند.

خط ۸. او مردم را به سختیِ معاش دچار کرد. هر روز به شیوه‌ای ساکنانِ شهر را آزار می‌داد. او با کارهای خشنِ خود، مردم را نابود می‌کرد ... همهٔ مردم را.

خط ۹. از ناله و دادخواهیِ مردم، «انلیل» خشمگین شد و از آن سرزمین ... دیگر ایزدان که با او زندگی می‌کردند نیز پرستشگاه‌ها را ترک کردند.

خط ۱۰. مردم از خدای بزرگ می‌خواستند تا به وضعِ همهٔ باشندگانِ روی زمین که زندگی و کاشانه‌شان رو به ویرانی می‌رفت، توجه کند. مردوخ خدای بزرگ، اراده کرد تا ایزدان به «بابـِل» بازگردند.

خط ۱۱. ساکنانِ سرزمینِ «سومر» و «اَکـَّد» مانندِ مردگان شده بودند. مردوخ به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.

خط ۱۲. مَـردوخ به دنبالِ فرمانروایی دادگر در سراسرِ همهٔ کشورها به جستجو پرداخت. به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد. آنگاه او نامِ «کوروش» پادشاهِ «اَنـْشان» (اَن - شـَ - اَن) را برخواند. از او به نامِ پادشاهِ جهان یاد کرد.

خط ۱۳. او تمامِ سرزمینِ «گوتی» (کو-تی-ای) را به فرمانبرداری کوروش درآورد. همچنین همهٔ مردمانِ «ماد» (اوم - مان مَـن - دَه) را. کوروش با هر «سیاه سر» (انسان) دادگرانه رفتار کرد.

خط ۱۴. کوروش با راستی و عدالت، کشور را اداره می‌کرد. مَـردوخ، خدای بزرگ، با شادی از کردارِ نیک و پندارِ نیکِ این پشتیبانِ مردم، خرسند بود.

خط ۱۵. او کوروش را برانگیخت تا راهِ بابـِل را در پیش گیرد؛ در حالی که خودش همچون یاوری راستین، دوشادوشِ او گام برمی‌داشت.

خط ۱۶. لشکرِ پر شمارِ او که همچون آبِ رودخانه‌ای، شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواعِ جنگ‌افزارها در کنارِ او ره می‌سپردند.

خط ۱۷. مَـردوخ مقدّر کرد تا کوروش، بدون جنگ و خونریزی به شهر بابـِل وارد شود. او بابـِل را از هر بلایی ایمن داشت. او «نـَبونعید» (نـَ - بو - نـَ- اید) شاه را به‌دستِ کوروش سپرد.

خط ۱۸. مردمِ بابـِل، سراسر سرزمین سومر و اَکـَّد و همهٔ فرمانروایانِ محلی، فرمانِ کورش را پذیرفتند. از پادشاهیِ او شادمان شدند و با چهره‌های درخشان، او را بوسیدند.

خط ۱۹. مردم سَروَری را شادباش گفتند که به یاریِ او از چنگالِ مرگ و غم، رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند. همهٔ ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند.

خط۲۰. منم «کوروش»، شاهِ جهان، شاهِ بزرگ، شاهِ توانمند، شاهِ بابـِل، شاهِ سومر و اَکـَّد، شاهِ چهار گوشهٔ جهان.

خط ۲۱. پسرِ «کمبوجیه» (کـَ-اَم-بو-زی-یَه)، شاهِ بزرگ، شاهِ «اَنـْشان»، نوهٔ «کوروش» (یکم)، شاهِ بزرگ، شاهِ اَنـْشان، نبیرهٔ «چیش‌پیش» (شی-ایش-بی-ایش)، شاهِ بزرگ، شاهِ اَنـْشان.

خط ۲۲. از دودمانی که همیشه شاه بوده‌اند و فرمانروایی‌اش را «بعل» (بـِ-لو) و «نابو» (نـَ-بو) گرامی می‌دارند و با خرسندیِ قلبی پادشاهیِ او را خواهانند. آنگاه که بدونِ جنگ و پیکار، واردِ بابـِل شدم.

خط ۲۳. همهٔ مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاهِ پادشاهان بابـِل بر تختِ شهریاری نشستم. مردوخ، دل‌های پاکِ مردمِ بابـِل را متوجهِ من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.

خط ۲۴. ارتشِ بزرگِ من، به صلح و آرامی واردِ بابـِل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردمِ این شهر و این سرزمین وارد آید.

خط ۲۵. در پی بهبودِ وضعِ داخلیِ بابـِل بودم ... نبونعید، بر دوشِ مردمِ درماندهٔ بابـِل یوغی نهاده بود که در خورِ شأن آنان نبود.

خط ۲۶. از بند رهایشان کردم و به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همهٔ مردم در پرستشِ خدای خود، آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ‌کس اهالیِ شهر را از هستی ساقط نکند. مردوخ از کردارِ نیکِ من، خشنود شد.

خط ۲۷. او بر من، کوروش، که ستایشگرِ او هستم، بر پسرِ من «کمبوجیه» و همچنین بر همهٔ سپاهیانِ من،

خط ۲۸. برکت و مهربانی‌اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی، مقامِ بلندش را ستودیم. به فرمانِ مردوخ، همهٔ شاهانی که بر اورنگِ پادشاهی