سیاست، جامعه، فرهنگ، اقتصاد و دانشگاه در آلمان و اتحادیه اروپا ✔ همین آی دی در اینستاگرام 📚مشاوره تحصیلی و اجرای طرحهای پژوهشی، ترجمه کتب و مقالات تخصصی در حوزه علوم انسانی ✔ تبلیغات ارتباط با ما: @dachstudien1
🔸 منظور از واقعیت چیست؟ / نگاهی اجمالی به تصویر تاریخ در ایران.. ✍ بهرام بیضایی
🔸 منظور از واقعیت چیست؟/ نگاهی اجمالی به تصویر تاریخ در ایران
✍ بهرام بیضایی
شب سوم از شب های شعر گوته
سال 1356
احتمالا واقعیت کلمهای است که همه به کار میبریم. سکهای است که همه خرج میکنیم. ولی منظورمان از واقعیت واقعا واقعیت نیست، بلکه مصلحت است. واقعا نمیخواهیم کسی همه واقعیت را بگوید، آن قسمت از واقعیت را میخواهیم که فعلا صلاح است. به تعابیر مختلف؛ موثر است، یا سازنده است، یا امیدوارکننده است، یا پویاست، یا متعهد است، یا ما خوش داریم، و دست آخر ممکن است اصلا ربطی هم به واقعیت نداشته باشد. یکی از مثالهای عمده در این زمینه تاریخ ایران است. میدانید که نمیتوانید نمایشی بدهید که در آن واقعیت را در مورد تاریخ ایران بگویید؟ چون بلافاصله با همان اسلحه واقعیت، یعنی تعبیری که دستگاه دیگری از واقعیت دارد، نمایشتان متوقف خواهد شد. موضوع این است که طی سالها به ما گفته شده که تاریخی درخشان داشتهایم، ملتی غیور بودهایم، گفته شده که عالی و دانی همدیگر را دوست داشتهایم، گفته شده که با هم برادر بودهایم و خیلی چیزهای دیگر. در واقعیت ولی تاریخ ـ اندکی به عکس ـ نشان میدهد که ما در برابر همۀ حملهها کم و بیش یکدیگر را تنها رها کردهایم. تاریخ در تمام طول نوشتهها و اسناد مختلفش نشان میدهد که ما در تمام قرون مالیات دادهایم، در طول تمام قرون در بدترین شرایط کار کردهایم و سهم دادهایم تا یک بیتالمال به وجود آمده که درست موقعی که به ما حمله شده اولین امیر آن را برداشته و در رفته و ما را در برابر مهاجم تنها گذاشته. تاریخ در موقع حملۀ مغول این را نشان میدهد، در حملۀ غوریان هم، در حملۀ تیمور هم، و در حملۀ اعراب، و همینطور حتی حملۀ افغانها که کوچک بودند و جزئی از ما بودند، در همۀ این موارد نشان میدهد که ما چگونه دسته دسته یکدیگر را در برابر دشمن تنها گذاشتهایم. احتمالا این واقعیتی است که شما نباید بگویید چون از دید مراجع رسمی مصلحت نیست، و متقابلا به عنوان عکسالعمل مراجع رسمی تاریخ دیگری ساخته میشود همانقدر غیرواقعی و همانقدر مصلحتی، که در آن مردمان قربانی، آنها که عمرشان در گرو آب و محصول میگذشته، و از حداقل دانش معمول حتی محروم بودهاند، همه عالم علمالاجتماع و آگاه به نقش تاریخی خود معرفی میشوند، و به انتخابهای فلسفی و سخنپراکنی در مورد تعهد دست میزنند.
خب، بالاخره کی برای ما واقعیت این تاریخ را توضیح میدهد؟ مسوولیت چیزی نیست که هر وقت صرفه ایجاب کرد به کار ببریمش. مسوولیت قبل از هر چیز نوعی دوباره و از نو خود را شناختن است، و با خود صریح و راست بودن. وقتی من به تاریخی تکیه دارم که فقط با واسطه راجع به آن میدانم احتمالا ممکن است خودم را آدم دیگری فرض کنم غیر از آنکه واقعا هستم. واقعیتپردازی مصلحتی یک آدم، فرضی میسازد که من از آن بسیار کم دارم. ضعفهای من ولی واقعی است، و من برای مقابله با جهان به ضعف و قدرتم هر دو مسلحم. هیچ چیز مرا برای من روشن نخواهد کرد جز یک بار این تاریخ را بیواسطه خواندن. بهتر است بدانم واقعا کجا ایستادهام تا اعتماد کنم که جای محکمی ایستادهام و نایستاده باشم. هیچ سلاحی جز حقیقت به کار من نخواهد آمد. و در قبال این چه دارم جز مقداری فرمایشات، مقداری تعارفات و افتخارنامهها؛ متاسفانه دعایی که کورش یا داریوش ـ یادم نیست کدام یکی ـ زمانی کردند اینجا اتفاق نیفتاد. گفت خداوند سرزمین مرا از خشکسالی و دروغ نگه دارد. متاسفانه این نشد؛ ما دچار خشکسالی هستیم، و دچار دروغ. وقتی واقعیت از طرفی مسخ شد، جماعت دیگر هم به طور عکسالعمل از طرف دیگر آن را مسخ میکند. و صورت جدید باز واقعیت نیست. اگر تاریخ مطالعه شده بود باید این تجربه را به زمان حاضر میداد که جلوگیری به کلی چیزی را نخواهد کشت؛ برای مدت کوتاهی آن را تغییر شکل خواهد داد، ولی به کلی از میان نخواهد برد. آن را تبدیل خواهد کرد به هنری غیرمستقیم، گره خورده، یا هر کمپلکسه. چیزی که از هر جا جلویش گرفته شود به صورت دیگری از جای دیگر ظاهر میشود.
@dachstudien
🇪🇺🇩🇪
کانال تخصصی مطالعات آلمان و اروپا