✅ پانی جون سوزی جون و کلپچ. مرتضی قدیمی | بی قانون

✅ پانی جون سوزی جون و کلپچ
مرتضی قديمی | بی قانون

@bighanooon
@DastanBighanoon

پانی جون به محض ورود به کلاس مشغول آموزش زمان گذشته استمراری می‌شود و می‌گوید:
I was doing something means I was in the middle of doing it at a certain time. The action or situation started before this time, but had not finished.

در ادامه هم بعد از اشاره به ساختار گذشته استمراری و چند مثال، از ما خواست با این زمان جمله بسازیم.
مریم خانم گفت:
this time last year i was living in madrid.

ما که اغلب برای تافل و آیلتس در کلاس زبان شرکت می‌کنیم تا به زودی از ایران برویم، با شنیدن این حرف مریم خانم تعجب كرديم تا سیامک بپرسد واقعا؟
مریم خانم هم سرش را به علامت تایید تکان داد و گفت بله واقعا. سونیا در ادامه پرسید چرا برگشتید پس؟ مریم خانم گفت خب برای اینکه با شما و پانی جون دیدار تازه کنم. سیامک به من نگاه کرد و چشم و ابرویش را طوری تکان داد که متوجه بشوم می‌‌خواهد بگوید این چی میگه، حالش خوب نیست انگار.
وقتی مریم خانم این حرف را زد پانی‌جون طوری هیجان‌زده شد که ماژیک را گذاشت روی میز و رفت مریم خانم را بغل کرد و با بغض و شادی گفت:
Wooow! You surprised me Maryam joon.

بعد هم یک جمله دیگر گفت تا ما بیش از پیش از این ماجرا تعجب کنیم.
I believe that we have been together somewhere, maybe another world.

حالا سونیا هم که از این برخورد مریم خانم و پانی جون تعجب کرده بود گفت:
I was not there?

مریم خانم که انگار منتظر چنین سوالی بود با خوشحالی جواب داد:
Yes. You were.

مریم خانم به من که هاج و واج این جریان بودم نگاه کرد و گفت مری جون تو هم بودی و در ادامه به تک تک بچه‌ها هم گفت که بودند به جز سیامک. سیامک که از این اتفاق کلافه شده بود گفت:
I think I was the only one who was not there.

بعد هم زیر لب جوری که کسی نشنود غري زد.
مریم خانم در جواب سیامک کمی مکث کرد و گفت:
Let me see... yes. I think you were too.

سیامک که ظاهرا ناامید شده بود با شنیدن این خبر خوشحال شد و گفت افطار مهمون من کله و پاچه.
من که باورم نمی‌شد یک همچین ماجرایی ختم به کله و پاچه چند 10هزار تومانی شود و از ابتدای ماه رمضان منتظر بودم جوری، جایی چتر کله و پاچه‌‌خوری باز شود، گفتم بعدش هم معجون علی بابا مهمون من.
پانی جون که هیچ فکر نمی‌کردم علاقه‌ای به کله و پاچه داشته باشد گفت:
Woooow! Another surprise. i love kalapch.

بعد رو کرد به سیامک و گفت:
But there is a problem. We have to wait for my friend.

سیامک و حتی من که انتظار شنیدن چنین جمله‌ای را نداشتیم به هم نگاه کردیم تا سیامک بگوید:
No problem. We will wait for him.

پانی‌جون از این حرف سیامک خندید و گفت:
No. It’s a she, Soozan. Soozi is one of my best friends who has comeback to Iran last week.

نه سیامک باورش می‌شد پانی‌جون و البته سوزی‌جون این مقدار عاشق کله پاچه باشند و نه من فکر می‌کردم همه بعد از آن همه کله و پاچه میلی به معجون داشته باشند. خصوصا سوزان جون که سیامک چقدر سختش بود سوزی‌جون صدایش کند بعد از چهار صد تومانی که برای کله و پاچه پیاده شده بود.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)

👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon