✅ حدس بزن فرزندمان کجاست. علیرضا کاردار | بی قانون

✅ حدس بزن فرزندمان کجاست
علیرضا کاردار | بی قانون

@bighanooon
@DastanBighanoon

«نیریش و میل» چیز خارق‌العاده‌ای نیست، همان لیموشیرین است که برعکس شده. لیموشیرین اول شیرین است و به مرور تلخ می‌شود، ولی «نیریش و میل» زن و شوهری هستند که اولش تلخند و آخرش شیرین.

تلویزیون برنامه چی‌چی شو داشت که طبق معمول چند نفر به هوای جایزه با یکدیگر مسابقه می‌دادند. در یک قسمتش از زن و شوهر جداگانه سوال می‌شد و بعد جواب‌شان را با هم مقایسه می‌کردند. «میل» با ذوق گفت: «بیا ما هم مسابقه بدیم ببینیم چقدر از همدیگه شناخت داریم!» «نیریش» بی‌حوصله گفت: «برو بابا دلت خوشه، یعنی می‌خوای بگی خیلی منو می‌شناسی؟» میل گفت: «حدس می‌زنم می‌شناسمت. تو چی؟» نیریش عاشق رو کم‌کنی بود. سر حال آمد و گفت: «باشه، برو قلم و کاغذ بیار ببینیم کی بیشتر اون یکی رو می‌شناسه!»
میل شمرده گفت: «بنویس، رنگ مورد علاقه...» نیریش وسط حرفش پرید: «اسم رنگ رو باید دقیق بگی ها! قرمز و خاکستری و صورتی نداریم، باید مشخص کنی جیگری یا آلبالویی یا فیلی یا نوک مدادی یا طوسی، گلبهی یا کالباسی یا...» میل گفت: «چشم! کادوی تولد چی برای هم بگیریم بیشتر خوشحال میشیم...» نیریش دوباره حرفش را قطع کرد و گفت: «یعنی اگر تو بتونی این سوال رو درست جواب بدی همینجا رسما اعلام می‌کنم که باختم! تو این چند سال زندگی مشترک آرزو به دلم موند که اولا یک مناسبتی رو یادت باشه و لازم نباشه هی گوشه و کنایه بزنم و به حلقه انگشت اشاره کنم و ادای پوف کردن شمع دربیارم تا یادت بیاد تولدمه و سالگرد ازدواجمونه، ثانیا یه کادوی به درد بخور و چیزی که من دوست دارم برام بخری، به جز ظرف و رومیزی و مجسمه!» میل خودش را به نشنیدن زد و ادامه داد: «شهری که دوست داریم مسافرت بریم...» نیریش آهی کشید و گفت: «پوف... یادم نمیاد آخرین مسافرتی که بردی منو کی و کجا بود...» فوری ادامه داد: «مسافرت بالای هزار کیلومتر حسابه ها!» میل بی‌توجه گفت: «اسم بچه‌هامون رو چی می‌ذاریم...» نیریش این بار با ذوق گفت: «آخ من عاشق این سوالم! یعنی اگه نتونی اسم‌های دخترونه و پسرونه مورد علاقه من رو حدس بزنی، من می‌دونم و تو!»
میل خودکار را روی برگه گذاشت و گفت: «خسته نباشی، مرسی عزیزم، خیلی خوش گذشت، من برم به کارام برسم!» و خواست با حالت قهر از جایش بلند شود که نیریش با عذاب وجدان دستش را گرفت و گفت: «حالا چرا قهر می‌کنی؟ لوس! داشتم شوخی می‌کردم» میل گفت: «خواستیم مثلا بازی کنیم، اون‌قدر غر زدی و تهدید کردی و شرط گذاشتی و متلک گفتی که بیزار شدم!» نیریش خودش را لوس کرد و گفت: «حالا قهر نکن. بگو ببینم من اسم دخترونه چی دوست دارم؟» میل همان‌طور که ناز می‌کرد عاجزانه به این فکر می‌کرد که چه اسمی بپراند، گفت: «یعنی ممکنه من اسم‌های مورد علاقه‌ات یادم نباشه؟ ولی اون اسم‌ها به بچه‌های ما نمیاد، اگه شبیه من بشن که حیفه اون اسم‌های قشنگ رو روشون بذاریم، اگه شبیه تو بشن هم که اون اسم‌ها زشته برای فرشته کوچولوهامون» نیریش ذوق کرد و گفت: «این چه حرفیه عزیزم... تو برنده همه مسابقه‌هایی... حالا حدس بزن الان چی می‌خوام برات بیارم!» میل با درماندگی گفت: «من عاشق همون چیزی هستم که الان می‌خوای بیاری، نمیگم که لوس نشه و سورپرایز بشم!»
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)

👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon