داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ دریاگردی. علیرضا کاردار | بی قانون
✅ دریاگردی
علیرضا کاردار | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
«نیریش و میل» چیز خارقالعادهای نیست، همان لیموشیرین است که برعکس شده. لیموشیرین اول شیرین است و به مرور تلخ میشود، ولی «نیریش و میل» زن و شوهری هستند که اولش تلخند و آخرش شیرین.
«نیریش» گفت: «چند وقته مسافرت نرفتیم. آخر هفته بریم؟» «میل» که سرش گرم گوشی بود گفت: «آره راست میگی... بریم... چی؟»
سرش را بالا آورد و گفت: «چی گفتی؟» نیریش با اخم نگاهش کرد و گفت: «حواست کجاست؟ چی داری نگاه میکنی باز؟» میل گوشی را به سمتش گرفت و گفت: «بخون... اشکان دژاگه رو به خاطر عکس گرفتن به کمیته انضباطی احضار کردن!»
نیریش با بیمیلی به گوشی نگاه کرد و گفت: «خب معلوم بود با این همه تتو روی تنش میخواستنش. باید با یقهاسکی و ساق بلند و شلوار بازی میکرد تا خالکوبیهاش دیده نشه.»
میل گفت: «کاش برای تتوهاش بود، به خاطر عکس گرفتن با خانمش احضارش کردن! حالا باز تو بگو بریم مسافرت. بریم با هم تو جنگل و دریا عکس بگیریم که شر بشه برامون و احضارمون کنن؟» نیریش گوشی را پس داد و گفت: «نترس، جدا جدا عکس میگیریم! اصلا زیرش بنویس زنت نیستم، دخترتم!»
میل خودش را به موشمردگی زد و گفت: «تو این گرونی انصافه بریم مسافرت دخترم؟ دلت نمیسوزه برای پول بیزبون؟»
نیریش مثل شیر غرید که: «تور بخارست و زاگرب و ونیز که ازت نخواستم، شمال میخوایم بریم با همین ماشین خودمون. الان بنزین گرون شده یا عوارضی جادهها؟»
میل کم نیاورد و گفت: «ویلا و تخممرغ و تن ماهی و آب معدنی که گرون شده! اصلا بریم شمال که چی؟ مگه دیگه دریایی مونده برامون؟ تا بخوایم پا تو آب بذاریم میگن از اون ور نرین که محدوده روسیه است، از این ور نرین که آب فلانستانه، جلوتر نرین که وارد بهمانستان میشین، تو ساحل هم که کثافتستانه و...» نیریش ادایی درآورد و گفت: «اشکالی نداره، از تو ویلا در نمیایم، اصلا تا لب جاده هم بریم کافیه!»
میل دوباره گوشی را دستش گرفت و گفت: «جاده؟ بیخیال! باز تو جاده خدای نکرده چپ کنیم و مردم هجوم بیارن و جلوی چشم خودمون دار و ندارمون رو ببرن، خوشحال میشی؟»
نیریش خندهاش گرفت و گفت: «تو فقط راه بیفت از خونه پاتو بذار بیرون، کپک زدی تو خونه، زخم بستر میگیری آخرش، پشتت صاف شده از بس نشستی!»
میل بلند شد به سمت آشپزخانه رفت و گفت: «کجام صافه الان؟ صبر کن برم یک قاچ هندونه بیارم، هم این جوری یه گردشگری تو خونه کردیم، هم به یاد دریا کنار میتونیم پوستش رو بندازیم اون گوشه و لذت ببریم!»
نیریش مستاصل گفت: «پس اقلا شلوارک بپوش، ضدآفتاب منم بیار! فقط پوست هندونه رو بلند پرتاب کن که بیفته تو محدوده همسایه»!
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon