داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ گوشیات را میبویند. علیرضا کاردار | بی قانون
✅ گوشیات را میبویند
علیرضا کاردار | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
نیریش و میل چیز خارقالعادهای نیست، همان لیموشیرین است که برعکس شده. لیموشیرین اول شیرین است و به مرور تلخ میشود ولی «نیریش و میل» اولش تلخند و تهش شیرین.
«نیریش» از راه رسید و کیفش را روی مبل انداخت. رفت داخل اتاق تا مانتو و مقنعهاش را عوض کند. «میل» توی آشپزخانه بود و متوجه نشد. میل همیشه عادت داشت وقتی وارد خانه میشود زنگ بزند تا نیریش متوجه حضورش شود و به استقبالش بیاید. ولی برعکس، نیریش هروقت به خانه میرسید خودش در را با کلید باز میکرد و داخل میشد. چون معمولا یا میل دستش بند بود یا حواسش پرت و نیریش ترجیح میداد سرزده وارد خانه شود تا اینکه یک ربع پشت در منتظر بماند و بعد سر زده و عصبانی وارد خانه شود! نیریش پشت کانتر آشپزخانه رفت. میل رو به ظرفشویی ایستاده بود و مشغول کاری بود. حتما داشت ناهار را آماده میکرد. حس شیطنت نیریش گل کرد و فریاد زد: «من اووومدم»! میل نیم متری بالا پرید و در حالی که قلبش را گرفته بود به عقب برگشت. چشمهایش سرخ بود. نیریش با خنده گفت: «هنوز داری پیازها رو خرد میکنی؟ دیر شد دیگه مرد حسابی، من گشنمه!» میل اشکهایش را پاک کرد و گفت: «علیک سلام. پیاز چیه خانم، یاد غم و غصههام افتاده بودم...». نیریش پوزخندی زد و گفت: «الهی بگردم... چی شده باز؟»
میل که منتظر همین حرف بود، بغضش ترکید و گفت: «مثل اینکه این دفعه جریان فیلتر کردن تلگرام جدیه...» نیریش یک قاچ خیار از توی سالاد برداشت و گفت: «جدی باشه، بذار فیلترش کنن و خلاص. مرگ یک بار، شیون هم یک بار!» میل چاقو را زیر آب گرفت و گفت: «شوخیه مگه فیلتر کنن. همه کار و زندگی مردم مختل میشه». روی کلمه مردم تاکید کرد تا عمق فاجعه را بیشتر برساند، غافل از اینکه با این تاکیدش فاجعه را تبدیل به کمدی میکرد. نیریش بشقابها را سر میز برد و گفت: «تو میدونی این تلگرام چقدر ضرر داره؟» میل چهرهاش را در هم کشید، انگار یاد گوجه سبز افتاده باشد. نیریش ادامه داد: «نه جدی. تصور کن اگه این تلگرام نبود، کسی متوجه این ادابازیهای دلار نمیشد، مسئولی نمیفهمید تو فلان برج فلان شهر چه اتفاقی افتاده، هیچ کس باخبر نمیشد که فلان محکوم غیب شده و حرص نمیخورد، صدای مجلس که دنبال فلان چیز میگردن منتشر نمیشد، کسی از خشکی دریاچه فلان و تخریب آثار باستانی بهمان و جنگلخواری بیسار و برخورد مامور... بعد از بیسار چیه؟» میل به خودش آمد و گفت: «فیسار؟» نیریش ابروهایش را با تعجب بالا برد. میل گفت: «خب فلان و بهمان، بیسار و فیسار دیگه! حالا ولش، بیا خورش رو بريز تو ظرف، تا پلو رو میکشم تو دیس...». نیریش قابلمه خورش را برداشت و گفت: «ظرف کثیف نکن، با قابلمه بیار سر سفره» میل زیرلبی گفت: «نه که ظرفها رو شما میشوری!».
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon