داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ سختی میکشیدیم وقتی سختی مُد نبود. افسانه جهرمیان | بی قانون
✅ سختی میکشیدیم وقتی سختی مُد نبود
افسانه جهرمیان | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
بابا در حالیکه داره یه هندونه هفت کیلویی رو به تنهایی تموم میکنه، با عصبانیت اخبارش رو هم گوش میده و زیرلب غر ميزنه. از همون اول منابع طبیعی رو دست من داده بودن تا حالا اضافه هم میآوردیم.
انصافا این یکی رو راست میگه. همون موقع كه اصلا صرفهجويى و اين ادا و اصولها مُد نبود، يادم میاد تا سالهاى سال گاز خونه ما مجانى بود و كنتور رو به طرز هوشمندانهای دستكارى كرده بود كه وقتى مامور گاز مىاومد، بعد از ديدن عددِ روى كنتور، اشك توى چشماش جمع مىشد و با ترحم خاصى به برادرم كه هميشه وردست پدرم بود نگاه مىكرد، فكر مىكرد لاغرى بيش از حدش به خاطر اینه که غذا نمیپزیم. بيچاره نمىدونست برادرم انگل داره و گاز خونه ما با آف ٩٥درصد مىسوزه و ما هم مثل همستر هميشه در حال خوردنیم. توی مصرف آب به صورت دولایه صرفهجویی میکردیم، يعنى هم كنتور رو دستكارى مىكرديم هم حمام كردن و شستوشو، آيين و روز خاص خودش رو داشت و اينجور نبود كه هرروز بخواى دوش بگيرى و از اين قرتىبازيها...
با يك كف دست شامپو، كل پروژه حموم رو جمع میکردیم. درکل حموم كردن ما از كارواش يك ژيان هم كمتر وقت و هزينه مىبرد.
اما واسه صرفهجویی در مصرف برق، بابا نورپردازی کافیشاپ رو الگو قرار داده بود. زير يك كورسو مىنشست و پنجره هم باز میکرد؛ البته نه واسه اینکه کولر خاموشه، واسه اینکه دود سیگارش بره بیرون.
تلفن هم که دیگه همه میدونستیم «مال این صحبتها نیست». فقط واسه اعلام تیتر خبرها بود. با همين روش ما كمكم فرهنگ استفاده از تلفن هم یاد گرفتیم و به مرور درک کردیم تلفن یه کالای زینتیه.
امیدوارم مسئولان دریابن که پدرم در زمینه منابع و نیرو حرفهای زیادی برای گفتن داره و زودتر کشفش کنن.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon