✅ پول صاف و سافت. علیرضا کاردار | بی قانون

✅ پول صاف و سافت
علیرضا کاردار | بی قانون

@bighanooon
@DastanBighanoon

«نیریش و میل» چیز خارق‌العاده‌ای نیست، همان لیموشیرین است که برعکس شده. لیموشیرین اول شیرین است و به مرور تلخ می‌شود، ولی «نیریش و میل» زن و شوهری هستند که اولش تلخند و آخرش شیرین.
«نیریش» کنار خیابان با حرص مراحل پارک کردن «میل» را تماشا می‌کرد که چند دقیقه‌ای طول کشیده بود. عادتش بود این‌قدر با وسواس پارک کند تا فاصله‌اش با ماشین‌ها و جدول برابر شود و فرمان صاف و در سایه و دور از پل و در و سیخ و میخ باشد. برخلاف ظرف شستن و لباس تا کردنش که از بس سرسری و بی‌سلیقه بود، نیریش هربار عذرش را می‌خواست. شاید هم از زرنگی‌اش بود. وارد گل‌فروشی شدند.
میل قیمت یک گلدان سفالی ساده را پرسید، فروشنده گفت: «35». نیریش چشم‌هایش گرد شد و گفت: «گلدون سفالی خالی 35 تومن؟ چه خبره؟» فروشنده بی‌خیال سرش را تکان داد و گفت: «خانم بی‌خبری از قیمت دلار؟» نیریش با عصبانیت گفت: «از شما بیشتر خبر دارم، ولی خاک رس این‌رو از خارج آوردین یا به کارگرهاتون با دلار دستمزد میدین؟» فروشنده بی‌خیال به مشتری آن طرف مغازه نگاه کرد. نیریش گفت: «بذارش زمین، بریم».

توی ماشین هنوز عصبانی بود که میل گفت: «بی‌خیال، حالا که همه دارن ازمون می‌کَنن، بذار اینم در حد وسعش بکَنه!». نیریش گفت: «همه غلط می‌کنن، اینم روش! دیگه ماشین و دارو و پاکت شیر نیست که بگن به خاطر تحریم‌ها و دلار گرون شده». میل خندید و گفت: «ولی به نظرم شیر برای پاکتش گرون نشده، به خاطر گرونی کاغذ و مقواهایی که به گاوها میدن قیمت لبنیات رفت بالا!».
نیریش گفت: «اگه دلار هم بدن گاوها بخورن نباید شیرشون این‌قدر گرون بشه! یادته اون سرویس چینی‌مون رو خریدیم سی و پنج تومن؟» میل پوزخندی زد و گفت: «خب بریم تو همونا گل بکاریم! چرا این‌رو میگی، یادته مایکروفر و تلویزیون رو خریدیم 200 تومن، کل یخچال و اجاق گاز و لباسشویی‌مون دو تومن نشد!»
نیریش اعصابش خرد شد و گفت: «خب حالا، هرکی ندونه انگار100 سال گذشته. کی باور می‌کنه حرف هفت، هشت سال پیشه؟» میل گفت: «چرا میگی هفت سال، هفت ماه پیش اگه سکه و دلار خریده بودیم الان پول‌مون سه برابر شده بود! کجای دنیا میشه هفت ماهه ره 70 ساله رو طی کرد؟ قدر نمی‌دونیم، ناشکری می‌کنیم، اینجا پول ریخته، فقط باید خم بشیم و برداریم!» نیریش گفت: «تازه خم شدن هم لازم نیست، همین‌جور صاف وایسی هم میاد به حسابت! اگه آب معدنی هم خریده بودیم الان دو برابر شده بود. حالا مواظب باش نمالی به بغلی، تو این شرایط همین تصادف و خرج صافکاری رو کم داریم!» میل کشید کنار و گفت: «راست میگی، خوبی این شرایط اینه که بیشتر قدر چیزهامون رو می‌دونیم. مواظب گوشی‌ها و لپ‌تاپمون هستیم، مراقب دندون‌ها و عینک‌هامون هستیم، حواسمون به آب و برق و نون و هندونه هم هست...». نیریش ناگهان گفت: «آی راستی شام نداریم ها، نونوایی دیدی نگه دار. بعید نیست هفته دیگه این موقع حسرت بخوریم که چرا فریزرمون رو پر از نون نکردیم!».
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)

👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon