داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ گرگ فیلتردیده. مهرشاد مرتضوی | بی قانون
✅ گرگ فیلتردیده
مهرشاد مرتضوی | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
یه روز مامان بزی شاخاشرو تیز میکنه، اسپری فلفلشرو برمیداره و آماده میشه که بره بیرون. شنگول و منگول و حبه انگور میپرسن: «کجا میری؟» مامان بزی جواب میده: «میرم شکار سبد کالا». منگول میپرسه: «ولی سبد رو که شکار نمیکنن!» مامان بزی میگه: «آخه تو چی میفهمی بزغاله؟ خودت بزرگ شو، چهار ساعت تو صف وایستا، آخرشم بگن فقط به 30 نفر تعلق میگیره، اون موقع ببینم شکار میکنی یا نه!» منگول از پاسخ ماند. مامان بزی تاکید کرد: «وقتی من نیستم در رو به روی غریبهها باز نکنینا! شاید مامور شهرداری باشه. پاش برسه تو خونه تا خلافی ساخت پیدا نکنه نمیره بیرون!» و رفت دنبال سبد کالا.
چند دقیقه بعد سروکله آقا گرگ پیدا شد و در زد. پرسیدن: «کیه کیه در میزنه؟» گرگ صداشرو نازک کرد و گفت: «منم منم مادرتون». ولی وزارت علوم به خاطر صدای بیش از حد نازک، این حقه رو رد کرد و گرگ مجبور شد یه کلک دیگه سوار کنه. این دفعه دستشرو با آرد سفید کرد و دوباره در زد و گفت: «منم منم مادرتون». و دستشرو از زیر در نشون داد، ولی این دفعه صداوسیما به پنجههای گرگ حساس شد و تار و شطرنجیشون کرد و بزغالهها نتونستن تشخیص بدن واقعا مادرشونه یا نه. برای همین ازش خواستن یه شعر بخونه. گرگه سازشرو برداشت و همین که شروع کرد به خوندن، یهو یه مسئول پرید رو سن و اجرا رو به هم ریخت و تاکید کرد موسیقی باعث جنون و مریضی میشه. خلاصه گرگ از این همه کارشکنی مسئولان شاکی میشه و در رو میشکنه و بزغالهها رو یه لقمه چپ میکنه و میره پی زندگیش. مامان بزی هم میرسه و ميبینه بزغالههاشرو گرگ خورده و خدا رو بهخاطر کم کردن نونخورها تو این شرایط اقتصادی شکر میکنه.
پس میبینیم نتیجه سنگاندازی جلوی راه گرگهای زحمتکش امروز، چیزی جز از بین رفتن بزغالههای فردا نیست.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon