✅ باز می‌خوای بزنی تو گوشش؟. علیرضا کاردار | بی قانون

✅ باز می‌خوای بزنی تو گوشش؟
علیرضا کاردار | بی قانون

@bighanooon
@DastanBighanoon

«نیریش و میل» چیز خارق‌العاده‌ای نیست، همان لیموشیرین است که برعکس شده. لیموشیرین اول شیرین است و به مرور تلخ می‌شود، ولی «نیریش و میل» زن و شوهری هستند که اولش تلخند و آخرش شیرین.
«نیریش» به تقویم نگاه کرد و پرسید: «باز بیستم شد، اجاره خونه این ماه رو جور کردی؟» «میل» لبخندی زد و گفت: «شما نگران این چیزا نباش» نیریش اخم کرد و گفت: «یعنی چی نگران نباشم؟ باز می‌خوای مرد بودنت رو به رخم بکشی؟ باز می‌خوای بگی زن‌ها لازم نیست تو مسائل مالی دخالت کنن؟ باز می‌خوای زن خونه رو موجود درجه دو حساب کنی؟ باز می‌خوای...». میل با چشم‌های گرد شده به نیریش خیره شد، پرسید: «حالت خوبه؟» نیریش پشت چشمی نازک کرد و گفت: «معلومه که خوبم! نکنه باز می‌خوای یه عیبی روم بذاری؟ باز می‌خوای بگی احتیاج به روان‌پزشک و روان‌شناس و مشاور دارم؟ باز می‌خوای...».
میل رفت کنار نیریش نشست، دستش را گرفت و گفت: «عزیزم، عزیزم، چی شده؟ آروم باش! با من حرف بزن، ولی یه جوری که نه خودت حرص بخوری و نه من‌رو روانی کنی!» نیریش آرام گرفت و گفت: «ببخشید، وقتی این موقع ماه که میرسه و باید اجاره خونه بدیم به هم می‌ریزم، مخصوصا از وقتی این فیلمه رو دیدم که زن و شوهره وسایلشون رو ریختن گوشه پارک و از مردم کمک می‌خوان، اعصابم داغون شده». میل خنده‌اش گرفت و گفت: «اون که دوربین مخفیه! لابد باز اینترنت قطع شد وسطش و تا آخرش ندیدی؟» نیریش با تعجب نگاهش کرد و گفت: «جدی میگی یا باز می‌خوای من‌رو سر کار بذاری؟ باز می‌خوای...» میل دست‌هایش را محکم‌تر گرفت و گفت: «عزیزم کاملش رو بهت نشون میدم، فقط تو این قدر جوش نیار!» بعد صدایش را مثل گوینده‌های رادیو کرد و ادامه داد: «بعدشم، ما هر بلایی سرمون بیاد، همیشه این‌رو یادت نگه دار که انسان‌های خیری هستن که هوای هم‌نوع‌هاشون رو داشته باشن و اونا رو تنها نذارن. مثل همین خانم بازیگر گرامی که آلبوم داده بیرون تا صد در صد سودش به خانوما برسه».
نیریش دست‌هایش را از توی دست‌های میل بیرون کشید و گفت: «خدا اون روز رو نیاره که من بخوام از اینا کمک بگیرم. اونم تو شرایطی که خواننده‌های درست و حسابی به خاطر بی‌پولی و بی‌اعصابی و بی‌دل‌خوشی مردم کنسرت‌هاشون رو تعطیل می‌کنن، حتما آلبوم این خانوم رکورد فروش رو می‌شکنه! حاضرم گوشه پارک از گشنگی بمیریم ولی کسی برامون شوآف نکنه!» میل با خنده گفت: «این طرز فکرت و سوسول بودنت برای اینه که سربازی نرفتی، اگه رفته بودی این حرفا رو نمی‌زدی!» نیریش این بار خندید و گفت: «همون شماها که رفتین سربازی و سختی کشیدین بسه برای ما! فقط نمی‌دونم توالت شستن و جارو کردن محوطه و آنکادر کردن تخت خواب‌هاتون چه اعتماد به نفس و حس مردانگی‌ای بهتون میده که همه‌تون از یک کنار می‌زنین زیر گوش فرمانده‌هاتون و از لای سیم خاردارها فرار می‌کنین!».
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)

👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon