داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ تو دیگه پیر بشو لعنتی. صفورا بیانی | بی قانون.. صفورا کوچولو!
✅ تو دیگه پیر بشو لعنتی
صفورا بیانی | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
واااای صفورا کوچولو! باورم نمیشه، خودتی؟
بعد نگاهی به کناریم که مادرم بود کرد و گفت: «شما مادرشی؟ چقدر تغییر کردی، نشناختم».
یه همسایه داشتیم که یه روز تو 6 ماهگیام یک ساعت منو نگه داشته بود بعدش هم رفته بود فرانسه. حالا بعد 30سال برگشته، مثل تمام سریالای تلویزیون دور میدون آزادی به راننده تاکسی فرودگاه گفته «اینجا چقدر همه چیز تغییر کرده» بعد یهو منرو میبینه، «بزن کنار آقای راننده، بالاخره اولین چیزی رو که تو این سالها اصلا تغییر نکرده، پیدا کردم».
اگر تو یونان باستان بودم میگفتم گراوث هورمونائوس، الهه رشد چهره، در این 30 سال عمر من حال و حوصله فتوشاپ رو نداشته و همونطوری ماوس را گذاشته گوشه سرم و کشیده، ولی الان فقط میتونم بگم تقدیره. اگرچه تو این سالها همیشه سعی میکردم با تقدیر مبارزه کنم و هر کاری میتونستم انجام دادم.
آرایش خلیجی خفن نه تنها نظر بقیه رو نسبت به سن و سالم تغییر نمیداد بلکه باعث میشد در و همسایه به مامانم تذکر بدن که این بچه از حالا زودشه انقدر آرایش میکنه ها. برداشتن سبیل، ابرو، جراحی بینی و پروتز گونه و حتی اضافه کردن مقادیر زیادی فک و چونه هم نتونست تاثیری روی ثبات چهرهام بذاره. با دو متر قد و200 کیلو وزن برای همه همون صفورا کوچولویی مونده بودم که قرار بود امسال بره کلاس دوم یا سوم. تا اینکه یه روز تصمیمم رو گرفتم. کار سختی بود، دوندگی زیادی داشت، اصلا نمیدونستم باید از کجا گیرش بیارم، تازه معلوم نبود جواب بده یا نه اما بالاخره با شنیدن خبر ساخته شدن سری چهارم سریال دلگرم شدم. رفتم سر صحنه و عینک ستایش رو گیر آوردم و زدم. یهو 60 سال رفتم جلو. الانم خدا رو شکر چند وقتیه همه دیگه مادرجان صدام میکنن. شما هم اگر میبینید ساخت سریال خیلی داره طول میکشه تعجب نکنید، دارن دنبال عینک ستایش میگردن.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon