✅ احوالات کوچه خوشحال شرقی:. ۸ - آویختن بخت از طناب رخت با زاویه نامناسب. امیرقباد | بی قانون

✅ احوالات کوچه خوشحال شرقی:
۸ - آویختن بخت از طناب رخت با زاویه نامناسب
امیرقباد | بی قانون

@bighanooon
@DastanBighanoon

صاب مال یاورِ چشمک رو استاد کنون، میگه: «من که البته خوشحالم». میگم: «دیدین! آقا خودش خوشحاله. شما نارضایتیت از کجاته؟» کرکو میگه: «دِ خف بابا. متهم به این دراز کامی نوبره. این بهار اصن اون بهار سابق نیست. ریزش‌های جوی پریشون مردمون رو خیش‌خراشما کرده».
پیرمرده از پشت پرده سرکرده بیرون، میگه: «یارو! حکم چیه؟» میگم: «شما به کار خودت بپیچ. هم این‌ور رو داری، هم اون‌ور؟ یه ور بگیر سرتو. این‌قدر سرک نکش تو حال و آینده مردم».
کرکو برام چپ میاد. تو دلم میگم: «ای بخشکی بخت!» بخت رو می‌بینم تو پنجره نشسته، می‌خنده. میگم: «آقای بخت! وقتی من تو این حالم شما توی قاب پنجره می‌خند؟» نیشش رو بسته؛ پشت کرده. میگم: «روت به ما بود؛ وضع این بود. حالا که دیگه اینجور پشت کردی، تکلیف معلومه». دیدم اصن این زاویه زندگی یجوری خرابه که عندالمطالبه چشمم به هر سقلمکی روشنه. حالا سقلمک به کجا؟ به هرجا!
صاب مال میگه: «والا حکم به نظرم نعنا جعفری خوبه». کرکو میگه: «بابا ریختیم تو خورش گوجه سبز دیشب. الان من نعنا جعفری از کجا بیارم». صاب مال میگه: «خواستم تنوع شه تو خوشحالی. پس همون آجر که مردم‌پسندتر و دلگشادتره».
میگم: «آخه این چه دلگشادیه که از خودتون درآوردین؟ شما مگه خوشحال نبودی که یارو گونی رو برده؟» میگه: «خب من خوشحالم. ولی در مقابل خوشحالی مردم هم مسئولیم. نمیشه که من تنها خوشحال باشم». میگم: «حالا چرا هرچی مسئولیت اجتماعی دارین فقط رو من صدق میکنه؟ بابا من ناراحتم».
کرکو یه جور سرخ شده که انگار فکرش میاد؛ میگه: «من که به کل ناراحتیت رو نمی‌فهمم». صاب مال توصیه کنونش رو شل کرده، با یه لبخند فراخ میگه: «تو هم خوشحال باش. ببین من گونیم رفته، چه خوشحالم». میگم: «خوشحالی شما چرا اینجوریه آخه؟ یه کار باحال‌تر نمیتونین برای خوشحالی بکنین؟» میگه: «مثلا چه کاری؟» میگم: «پایکوبی‌ای، چیزی». میگه: «تا حالا پا نکوبیدیم. دوستان نظرتون چیه که پایکوبیش کنیم. به هر حال خوشحالی ایشون هم محترمه».
میگم: «نه اون پایکوبی. کلا برداشتتون از همه چی کجه. بازی از نو؛ من بیگناهم! اعترافم رو پس می‌گیرم». کرکو میگه: «یعنی برگردیم به سیخ داغ. یه نگاه دردناک به خودم کردم». میگم: «قاعدتا خوشحال شرقی نباید اینطور میشدا. خودت قبول داری؟ اصن به اسمش نمیاد این حجم نفس‌گیر بلایا». میگه: «دیدی باز از رو اسم قضاوت کردی؟ قضاوت نکن عمویی. بیا بریم پایکوبی شادی کنیم؛ خوشحال شی».
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)

👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon