✅ دوم قرار شد که بسوزد پدر عشق. امیرقباد | بی قانون.. «نه!

✅ دوم قرار شد که بسوزد پدر عشق
امیرقباد | بی قانون

@bighanooon
@DastanBighanoon

میگم: «نه! این قرارمون نبود!» میگه: «کمی آهسته‌تر رد شو. کمی آهسته‌تر زشتو». میگم: «ردشدنم خرابه زیبا» میگه: «ردشدنت خرابه؛ چرا ما رو خراب می‌کنی؟ صدا میزنم سبحانه بیادا». کار رو کشونده به تهدید. یادش رفته که در شرف پرتاب به شکل اوت دستی از فراخنای پنجره بود.
فراموشش شده باید تا الان پخش و پلا شده باشه و از زمینای جوشیده غم‌انگیزترین حالت تهران و بدن لخت خیابان با کاردک ته‌دیگش رو جمع کنن. ای بسوزه پدر فرصت که در لحظه طلایی نزدم شتکش کنم که الان اینجور مثل آقا بالا سر امر و نهی نکنه.
میگم: «جون سبحان این برنامه سفرتون چی شد؟ این آبجیت داره اینجا میپوسه؛ مارو هم میپوسونه. الان دو هفته‌اس یه ملخ ماده از کنار این در رد نشده. قبلا یه معاشرت ریزی با اهالی داشتیم. همه رو پرونده». میگه: «معاشرتت رو هم یادم هست. هنوز از جای لگدش خنده‌ام میگیره». میگم: «حالا اون یه مورد استثنا بود». میگه: «به من چه اصلا؟ ولی من کاری ندارم. خیلی بی‌طرف اگر بخوام تو این قضیه ورود کنم به نظرم نباید این آبجی من رو وابسته می‌کردی». میگم: «با منی؟ من اصلا معاشرت دارم باهاش که وابسته‌اش کنم؟ چرا چرت میگی سبحان؟».

دیدم سبحانه جان خودش رو به صورت خیلی نرم مثل ژله از یه گوشه کشید تو اتاق و مظلومانه کنار تخت رسوب کرد. رو کرده به من میگه: «راست میگه دیگه. تازه شاعرم میگه چرا میل مرا بشکست خیلی؟». میگم: «این شاعرش کیه؟» میگه: من حال این آلودگی‌ها و لودگی‌های شاعرانه شما رو ندارم آخه. چندتا شعر رو کردم تو هم که منظور منتقل شه. میگم: همین ظرافت زمختته که حالی به احوال آدم نميمونه. شما باید یه تز بنویسی در حوزه ادبیات تفهیمی. به طور کلی به کمک شما در مصرف کاغذ و جوهر و برق و از همه مهم‌تر وقت، صرفه‌جویی میشه».
میگه: «شما این قرار عاشقانه رو لگد نکن؛ در مصرف آب هم صرفه‌جویی میشه». میگم: «در مصرف آب چرا؟» میگه: «چون در نتیجه‌اش تو دهنت رو می‌بندی دیگه انقدر آب از لب و لوچت آویزون نمیشه». سبحان با حالت تایید سری تکان داد و گفت: «راست میگه، قشنگ هر وقت سبحانه رو می‌بینی دهنت کف میکنه. من به عنوان یه ناظر بی‌طرف دقت کردم».
آب دهانم را قورت دادم و در حالت خیلی صرفه‌جو خودم را کشیدم سمت در. دیدم خواهر و برادری مرزهای وقاحت رو جابه‌جا کردن و قشنگ برنامه‌شون زورگیری به قصد ازدواج تحمیلیه. گفتم: «ببخشید من یه توک پا برم ادامه تحصیل بدم و برگردم».
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)

👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon