✅ گومبا گومبا وعده‌ها. علیرضا کاردار | بی قانون

✅ گومبا گومبا وعده‌ها
عليرضا كاردار | بی قانون

@bighanooon
@DastanBighanoon

«نیریش و میل» چیز خارق‌العاده‌ای نیست، همان لیموشیرین است که برعکس شده. لیموشیرین اول شیرین است و به مرور تلخ می‌شود ولی «نیریش و میل» اولش تلخند و تهش شیرین.

«میل» گوشی‌اش را روی مبل پرت کرد و عصبانی مجله را برداشت. «نیریش» از توی آشپزخانه نگاهش کرد و یواشکی خندید. میل هر چند ثانیه یک بار سرش را از توی مجله بالا می‌آورد، به گوشی نگاه می‌کرد و باز با اخم مجله را ورق می‌زد. نیریش چای و زولبیا آورد و کنار میل نشست و گفت: «می‌بینم که به یاد جوونی‌هات باز مجله دستت گرفتی!». میل بی‌حوصله مجله را لوله کرد، یک زولبیا برداشت و گفت: «بامیه نداشت؟» نیریش گفت: «همین هم سرتاسرش ضرره، کم بخور!». میل با عصبانیت یک مشت زولبیا توی دهانش کرد و گفت: «اعصاب برای آدم نذاشتن. روزی 10 تا فیلترشکن نصب می‌کنم، هرکدوم دو ساعت کار میکنن و خلاص». نیریش پوزخندی زد و گفت: «این دولت یه چیز خوبی بهمون یاد داد که تا ابد از ذهنمون پاک نمیشه...». میل پرید وسط حرفش و گفت: «اینکه به حرف و وعده و قول هیچ‌کس اعتماد نکنیم؟!» نیریش گفت: «نخیر! بهمون یاد دادن که هرچی میگیم بهش عمل نکنیم تا موفق بشیم! نگاه کن، قرار بود خانم‌ها بیان تو استادیوم‌ها، نیومدن ولی در عوض تیم فوتسال بانوان قهرمان آسیا شد. قرار بود خیالمون بابت دلار راحت باشه، گرون شد ولی عوضش مردم دیگه خارج نمیرن و واردات کم شد و مردم به جنس ایرانی رو آوردن. بیمه سلامت راه انداختن، بعد که همه مردم عضوش شدن، زدن زیرش و محدودش کردن و یک خروار دارو رو از لیست بیمه درآوردن، در نتیجه مردم مجبور شدن بیشتر مراقب سلامتیشون باشن تا مریض نشن. قرار بود وزیر زن داشته باشیم که نداریم ولی به‌جاش شرط برای ازدواج دخترهای فوق‌لیسانس گذاشتن که...» میل عصبانی‌تر از قبل گفت: «بس کن! این چرت و پرتا چیه؟»
نیریش خنده‌اش گرفت. دست دراز کرد یک تکه زولبیا از روی پیراهن میل برداشت و گفت: «حرص نخور! نذاشتی بقیه حرفم رو بزنم. قرار بود دستشون رو دکمه فیلترینگ نره ولی کل دم و دستگاه ضدفیلترینگ رو با بولدوزر کندن و انداختن دور. به‌جاش نمیدونی این فیلتربازیا چقدر خاصیت داره برامون. خودت ببین چقدر کمتر وقت براش میذاری، شارژ کمتری برای نت می‌خری، بیشتر با من صحبت می‌کنی، بیشتر میریم دیدن قوم و خویشا، تازه به بهانه فیلترشکن جدید گرفتن با همکارها و حتی مردم کوچه و خیابون و مترو و اتوبوس بیشتر همکلام میشی. از وقتی گوشی رو گذاشتی کنار لرزش دستت و پرش پلکت هم بهتر شده...». میل به فکر فرو رفت و یک مشت دیگر زولبیا برداشت. نیریش پرسید: «برم یه چای دیگه بریزم؟» میل با خوشحالی گفت: «بیار. ولی راست میگی ها... اون برگ موها رو که گرفتم از یخچال بذار بیرون سرماش بره که فردا خواستم برم سر کار بپوشم. اون اسپند دودکن رو هم بذار دم دست که اگه کارم داشتی برام دود بفرستی!» نیریش استکان چای را جلوی میل گذاشت و گفت: «چایونگا بخورونگا».
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)

👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon