داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ سخن نویسنده ستون ۴۰ سال بعد با مسئولان …. علی زراندوز | بی قانون.. عزیز سلام
✅ سخن نویسنده ستون ۴۰ سال بعد با مسئولان...
علی زراندوز | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
مسئولان عزیز سلام . الان بیش از یک سال است که صاحب این قلم ستون 40سال بعد را در روزنامه «بیقانون» به رشته تحریر در میآورد. راستش قدمت این ستون حدودا به نشریات طنز 40 سال قبل و یا حتی عقبتر بر میگردد و قانون آن از روز اول این بوده که نویسنده مطالبی را مینویسد و قیمتهایی برای اجناس پیشبینی میکند که آیندگان وقتی مطالب این ستون را میخوانند و مثلا میبینند نویسنده 40 سال قبل پیشبینی کرده 40 سال بعد پنیر میشود قالبی یک میلیون تومان و اتفاقا در آن زمان پنیر در همین حد و اندازهها قیمت دارد، متعجب میشوند که این نویسنده چه شم اقتصادی قویای داشته و هر چند 40 سال قبل به او خندیدند که: مگه میشه پنیر بشه قالبی یه میلیون تومن؟ ولی او سقراطوار در برابر تمسخرهای اهالی زمان ایستاد و قیمتش را داد و 40 سال هم صبر کرد تا حقانیت مطلب طنزش اثبات شود. اما اکنون پس از نیم قرن که از ابداع این ستون میگذرد و نویسندگان زیادی هم در این قالب قلم زدند، وقتی نوبت به ما رسید ناگهان شرایط اقتصادی طوری شد که وقتی این بنده حقیر مثلا قیمت سکه را در مطلب 40 سال بعدم یک میلیارد تومان در نظر میگیرم، دست و دلم میلرزد که نکند به جای 40 سال بعد، چهار سال بعد یا چهار ماه بعد سکه به این قیمت برسد و نویسنده پیش خیل عظیم خوانندگان این ستون قدیمی، شرمنده شود. با توجه به این واقعیت از محضر شما عزیزان تقاضا دارم اگر به فکر معیشت مردم و زندگی روزمره آنها و اعتبار خودتان نزد آنها و آینده جوانان و وضعیت بازنشستگان و اوضاع خانوارهای بیسرپرست نیستید، حداقل به فکر آبروی نویسنده این ستون طنز نزد خوانندگان ستونش باشید و یک کاری بکنید که حداقل پیشبینیهای 40 سال بعد ما در این ستون، حداقل تا یک دهه به وقوع نپیوندد تا ما بتوانیم در کوچه و خیابان، چشم توی چشم طرفداران این ستون بیندازیم! چون همان طور که میدانید طنزنویسی برای خودش قاعده و قانون و حساب و کتاب و اصول دارد و یک طنزنویس نمیتواند همینطوری روی هوا حرفی بزند و بعد که حرفش کترهای از آب در آمد تقصیر آن را گردن کج بودن زمین و سوراخ بودن لایه ازون و خسته بودن کرگدنهای آفریقا بیندازد! اگر طنزنویسی خیلی حرف بیربط و روی هوا بزند، خودش بعد از مدتی متوجه میشود این کاره نیست و چهارگوشه ستون روزنامه یا مجلهاش را میبوسد و میرود سراغ یک شغل دیگر... از تعویض روغنی بگیرید تا خرازی و نانوایی و تعمیر تلفن همراه. چون یکی از دلایل تنوع مشاغل این است که اگر فردی دید در شغلی که مشغول است، توانایی و استعداد ندارد، بتواند شغلش را عوض کند تا نه خودش بیشتر از این رطب و یابس به هم ببافد، نه افراد درگیر با کارش را دچار مشکلات کوچک و بزرگ کند. البته در این میان دانشمندان علم ریاضی هم میتوانند کمکی به نویسنده این ستون نمایند و با اختراع اعدادی بالاتر از میلیارد و تریلیارد، ما را در پیشبینی قیمت یک قالب پنیر در 40 سال بعد یاری نمایند.
زیادت جسارت بود
ارادتمند شما
یک طنز نویس
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon