Reza, [۱۴٫۱۰٫۱۵ ۱۹:۲۵]. ای یار دور دست که دل می‌بری هنوز.. چون آتش نهفته به خاکستری هنوز

Reza, [14.10.15 19:25]
ای یار دور دست که دل می بری هـنوز

چون آتش نهفته به خـاکـستـری هـنـوز

هر چند خط کشیده بـر آیـیـنه ات زمـان

در چشمم از تمام خوبان، سـری هـنـوز

سـودای دلـنـشـیـن نـخـستین و آخرین!

عـمـرم گذشت و تـوام در سـری هـنـوز

ای چلچراغ کهنه که زآن سوی سال ها

از هـر چـراغ تـازه، فـروزان تــری هـنــوز

بـالـیـن و بـسـتـرم، هـمـه از گل بیاکنی

شب بر حریم خوابم اگر بـگـذری هـنـوز

ای نـازنـیـن درخـت نـخـسـتین گناه من!

از مـیـوه هـای وسـوسـه بــارآوری هنوز

آن سیب های راه به پـرهـیـز بـسـتـه را

در سایه سار زلف، تو مـی پـروری هنوز

وان سـفــره شـبــانــه نـان و شـراب را

بر میزهای خواب، تو می گستری هنوز

با جرعه ای ز بوی تو از خویش می روم

آه ای شراب کهنه کـه در ساغری هنوز


ای یار دور دست که دل می بری هـنوز-حسین منزوی-دکلمه رضا پیربادیان


https://telegram.me/deklamehayepirbadian

لینک کانال دکلمه های رضا پیربادیان
@deklamehayepirbadian