‍ 📍هگل و هایدگر در ایران به ابتذال کشیده شدند📍

‍ 📍هگل و هایدگر در ایران به ابتذال کشیده شدند📍

💠 هایدگر در ابتدای کتاب هستی و زمان و توضح مطلب اصلی و شکافتن اصل پرسش از هستی می نویسد:

« Gleichwohl hält man sich der Anstrengungen einer neu zu entfachenden " #γιγαντομαχία_περι_τής_όυσιας " für enthoben.

🌐 با این همه تصور بر آن است که کوشش های جدید برای «برافروختن نبرد غول ها بر سر هستی کاهش یافته است».

💠 بسیار جالب توجه است که در غرب، «غول ها بر سر هستی می جنگند و ما اندر خم کوچه غرب زدگی خودساخته آل احمد و سید احمد فردید باقی مانده ایم»

💠 من نوشته استاد ارجمند، سیدجوادمیری را خواندم و حقا از آن بهره گرفتم. اما گویا ایشان به مناقشه ای که وارد شده است واقف نشده اند. من در آنجا سعی ام بر این بود که به ایراد این توضیح بپردازم که امروزه اصطلاح و رشته «فلسفه تطبیقی» در ایران رواج یافته است. همگی می دانیم که نظام فکری ایران و جریان «خردگرایی» به محاق رفته است. جالب توجه است که در بدترین حالت ممکن در دوره معاصر ایران، «در سطح فلسفه ای نداشته» و در بهترین حالت ممکن: «فلسفه ای موجود اما صیقل نیافته» که به تکرار مأثورات مبدل شده است، ما به «فلسفه های مضاف» روی آورده ایم. فلسفه تطبیقی که اکنون به تعبیر «دکتر رضا داوری اردکانی» در زمره مواد درسی دانشگاه ها هم قرار گرفته است، بسیار مبهم و در عین حال فاقد معنای روشنی است. و در عین حال اجماعی بر روش شناسی آن صورت نگرفته است. از همین روی در «غیاب مفاهیم خردگرایی» در درجه نخست و ابهام «فلسفه تطبیقی»، مشکل، مضاعف شده است. معمولا اساتید دانشگاه و به خصوص استادان محترم «دانشگاه تبریز» بر این عقیده بودند که فلسفه تطبیقی صرفا «مقایسه آرای فیلسوفان و اخذ نقاط اشتراک و اتفاق آنها نیست»، اما هنگامی که از آنها پرسش می کردم که فلسفه تطبیقی چیست و روشش کدام است؟ پاسخ های درخوری دریافت نمی کردم. کما اینکه به جب مدیر گروه محترم وقت، آقای دکتر مرتضی شجاری، مجبور شدم به مقایسه آرای «هگل و ملاصدرا» بپردازم. گاهی در ناحیه هایی از آن پژوهش در می ماندم که به عنوان نمونه چگونه ساختار « #جهان وارونه » را «در پدیدارشناسی روح» با اسفار بسنجم؟! البته من این مدعا را دست پایین می گیرم و به نقد خودم می پردازم که هیچ وجه شباهتی در آن ناحیه وجود نداشت. اما پس از اینکه بیشتر خواندم دریافتم که در بحث های «علم و عالم و معلوم» می توانم بازخوانی هایی انجام دهم و از این جهت امیدوار شدم و آن پژوهش را به فال نیک گرفتم. غرضم از آورن این حال مختصر این بود که بگویم اگر نگرش این دست از پژوهش ها به فلسفه تطبیقی این است که فقط مقایسه ای صورت گرفته باشد، «فردریک کاپلستون» در تاریخ فلسفه خود_به عنوان نمونه_ به بهترین وجه به مقایسه مسأله «مطلق در فلسفه #شلینگ و #هگل» پرداخته است. از سویی دیگر یکی از الزام های «در برابر هم قرار دادن» اندیشمندان توجه جدی به «Context» فکری است! در غیر این صورت مقایسه «علی شریعتی و هایدگر» یا «مطهری و کانت» و هم چنین «باروخ اسپینوزا و ابن عربی» از سطح «اعمال سلیقه» در پژوهش فراتر نمی رود.

💠 اما اجازه دهید که فرض دیگری مطرح کنیم و استدلال کنیم که فلسفه تطبیقی از حد «اختلاف و اشتراک» فراتر می رود و «روش شناسی» آن مورد اجماع همه اساتید محترم است. نتیجه ای که از این مقایسه ها حاصل می شود در سطح کلان، تا کنون کدامین تحول جدی را در نظام فکری کشور رقم زده است؟ من در آن فقره به صراحت نوشتم که دکتر علی شریعتی فلسفه نمی دانست«فلسفه ندانستن عیب نیست». اما اندیشمندی که به سادگی («ملاصدرا را بسیار به دکارت شبیه می داند»)! چگونه می تواند از فیلسوفی که بر ابعاد اندیشه او در قرن بیستم واقف نیست روایتی داشته باشد؟! آیا این تحمیل سخن ناگفته به دکتر شریعتی نیست؟!

💠 به علاوه استاد سید جواد میری در آن فقره که پاسخی به نوشته من بود از سویی می گویند: «...فهم رویکرد من به روایت هایدگر از شریعتی باز می گردد» و سپس در چند سطر پایین تر: « از روایت شریعتی از هایدگر سخن به میان رفته است». چگونه می توان تعارض این دو عبارت را تبیین کرد؟
💠 از این روی به نظر می رسد که پیش از دست بردن به چنین مقایسه هایی، ابتدا می بایست الزام های مقایسه روشن شود تا از کانال آن بتوانیم به خلق مفاهیم برای توضیح واقعیت روز بپردازیم. نه این که به عقب بازگردیم. از این روی من در مواجهه با «هگل» و «هایدگر» پی برده ام که در ایران، این دو فیلسوف تا سر حد «ابتذال» رفته اند. به همین دلیل من بیشتر مایل هستم که این فیلسوفان را با زبان خودشان بخوانم و پس از اینکه به دریافتی فنی تر رسیدم آن را منتشر کنم.

💠 باتجدیدمهر؛ #بهروززواریان. بیست و سوم مهرماه نود و شش.

💠 جایی برای آنان که می اندیشند؛ چاه به چشمه ای که از آن آب می نوشیدیم حَسرَت می بُرد
🔻🔻🔻🔻🔻
https://t.me/denkenfurdenken