💠 گسل میان ما و فلسفه غرب 💠

💠 گسل میان ما و فلسفه غرب 💠

💠 هِگِل در نامه ای به یک آلمانی به نام "فُس" که کتاب هومر را برای اولین بار به آلمانی برگردان کرده بود می نویسد: لوتر کتاب مقدس را آلمانی سخن گفتن آموخت(هگل نمی گوید ترجمه کرد) و این بزرگترین هدیه ای است که به یک ملت می توان داد زیرا تا زمانی که یک ملت نتواند این کتابها را به زبان خود بخواند الکن باقی خواهد ماند. تا زمانی که ما این متنهای اصلی را نتوانیم به زبان خود بخوانیم هنوز سخن گفتن بلد نیستیم و تا زمانی که یک ملت این چیزهای والا را نشناسد و به مالکیت خود درنیاورد در واقع صاحب آنها نیست. اگر خود شما بخواهید این دو مورد را فراموش کنید من می خواهم به شما بگویم که می خواهم "فلسفه را آلمانی سخن گفتن بیاموزم". اگر به چنین هدفی برسیم بسی مشکل خواهد بود که ترّهات را به زبان گفتار، ژرف بیاندیشند...

💠 اگر بیشتر در این عمق گفته هگل تامل کنیم در می یابیم که: اگر در ایران، اساتید دانشگاه از "داوری تا دینانی و میری و عبدالکریمی و..." هر بی ربطی را به ما تحویل می دهند و این که بی ربط حرف می زنند و با وجود تخصص در زمینه ای به مسیری دیگر میل می کنند به این دلیل است که فلسفه هنوز در زبان فارسی جای خود را پیدا نکرده است و این نقد البته ناظر بر خود ما نیز خواهد بود( #گسل_میان_ما_و_فلسفه_غرب). اگر بتوانیم به زبان خود فلسفه سخن گفتن را بیاموزیم آن آوردگاه آغاز فلسفه است. گر نه همه نوشتارها و سخنرانی ها از حد یک سوء تفاهم فراتر نمی رود.

💠 ناظر بر درس گفتارهای سیدجوادطباطبایی/ در باب هگل با اندکی افزوده در فقره دوم.