📍محاوره لوسیس افلاطون📍. 📍دوستی چیست و دوست کیست؟ 📍

📍محاوره لوسیس افلاطون📍
📍دوستی چیست و دوست کیست؟📍

🍃 {[حتما تا انتها بخوانید]}

💎 این محاوره افلاطون در پی این است که نشان دهد که دوست کیست؟ زمانی که ما این واژه را به کار می بندیم به راستی از آن چه معنایی را مراد می کنیم؟

💠 فرض کنیم که دو تن، یکی «عاشق» و دیگری «معشوق» است. در این نقطه جای طرح این پرسش وجود دارد که آیا«عاشق دوست معشوق است یا بالعکس»؟ هم چنین، فرض کنید که اگر معشوق، عاشق را دوست نداشته باشد یا از او بیزار باشد آیا می توان گفت که میان آنها رابطه دوستی برقرار است؟ از این مجرا، سقراط در واقع به ما نشان می دهد که اگر «مهرورزی» یک طرفه باشد هرگز نمی توان از «دوستی» سخن گفت. چراکه اگر ما، {[کسی=«هرفردی»]} را دوست داریم و او از ما بیزار است، ما در واقع خواهان کسی هستیم که یا ما را دوست ندارد و یا از وجودمان بیزار است و دشمن ما است.

💎 حال اجازه دهید که فرض دیگری را طرح کنیم. فرض کنیم که انسان های نیک می توانند دوست یک دیگر باشند. آنها به این دلیل که هم «نیک» هستند و هم «به یک دیگر شبیه اند» می توانند دوست یک دیگر باشند. اما بازهم می توان پرسش طرح نمود و در این جریان خلل ایجاد کرد. اگر هر دو نیک هستند آیا همان نیکی برایشان کافی نیست؟ پس علت دوستی چه می تواند باشد؟ آنها اگر هر دو نیک هستند دیگر چه نیازی به یک دیگر دارند؟ و در پی جبران کدامین کمبود و کاستی هستند؟

💎 حال اجازه دهید در این مورد هم خدشه وارد کنیم؛ هومروس به ما گفته است که:«کوزه گر با کوزه گر، شاعر با شاعر و گدا با گدا ستیزه می کند». پس چگونه می توان گفت که افراد نیک که شبیه به یک دیگر هستند می توانند دوست باشند؟ به نظر من، مفهوم مخالف این گفته هومر این است که ما همواره با چیزی دوست می شویم که ضدّ ما است. پس گویا هرچیزی خواهان ضدّ خودش است. ما به این علت که بیماری بد است برای تندرستی دوست پزشک هستیم، پس باید این مسیر را آنقدر پی بگیریم و ملول نشویم تا به آن مرحله نهایی برسیم و درک کنیم که دوستی واقعی چیست؟ در این فرض نهایی ما، اگر هرچیزی خواهان ضد خودش است پس آیا می توان گفت که «عدل دوست ظلم است»؟

💠 نتیجه گیری: به نظر می رسد که اگر کسی مدعی دوستی با فرد دیگری است باید میان آنها نوعی تعلق خاطر و پیوند روحی و معنوی برقرار باشد‌. اما بیایید بار دیگر در نظر بگیریم که «متعلق به یک دیگر بودن» مساوی با «همانند یک دیگر» بودن است چون صورت دیگری نمی توان فرض کرد. و مگر برای ما ثابت نشد که بنابر گفته هومر، امور مشابه با یک دیگر ستیز می کنند و نمی توانند دوست باشند؟ از همین روی است که سقراط در پایان این محاوره اذعان می کند که « #نمی داند » دوستی، به راستی چیست؟

💠 آیا ما می دانیم که دوستی چیست؟ به نظرم می توان در نهایت به این گفته بسنده کرد که اگر دوستی محال نباشد، لاجرم دشوار است.🔻🔻🔻🔻

💎 « #دوستی_دشوار_است ».

💠 بامهر بهروز زواریان؛ محاوره لوسیس افلاطون«موضوع: دوستی»؛ (بی نتیجه).

💎 #ندای_فلسفه_خردگرایی.
💎 #ما_را_به_اشتراک_بگذارید.

@MinervaEule1776

https://t.me/denkenfurdenken