‍ 📍ضرورت اجرای اصلاحات📍. 📍عصرناصری/دودمان قاجاران📍. 📍تاریخی📍

‍ 📍ضرورت اجرای اصلاحات📍
📍عصرناصری/دودمان قاجاران📍
📍تاریخی📍

💠 یکی از رساله های مهمی که از عصر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار به دست ما رسیده است رساله «کشف الغرائب» یا «مجدیه» اثر میرزا محمدخان مجدالملک است.

💠 این نوشته به واقع، نامه ای سرگشاده و پیشنهادی برای اصلاحات به ناصرالدین شاه قاجار نوشته شده است. مجدالملک به این دلیل که قرار بوده است رساله را به نظر شاه برساند در جای جای آن جانب او را رعایت کرده است. این رساله پنجاه سال قبل از جنبش مشروطه ایران نوشته شده است و در آن اشاره ای به آن «امر عظیم» و «هنگامه بزرگ» آمده است.

💠 مجدالملک در این نوشته نوک پیکان انتقاد خود را به جانب صدراعظم می گیرد و از این روی می نویسد:«تنزلات محسوسه و امراض مزمنی که در انحطاط ایران دخیل است از این (ریاست بی حرکت) ناشی می شود و آنا فانا قاطبه اهالی ممالک محروسه وقوع آن امر عظیم راه هشدار می دهد»(همان،۱۷).

💠 اشاره به ریاست بی حرکت مشخصا وزیر مالیه ایران، «میرزا یوسف مستوفی الممالک دوم» است. مجد، با اشاره به منسوخ شدن رسم بی عدالتی و روشن شدن آتش بدعت، این دو عامل را منتهی به آن توفان عظیم معرفی می کند و از این جهت می نویسد:«در ایران رسم #عدالت متروک شده است و آتش #بدعت روشن شده است. از شراره های این بی عدالتی و بدعت نزدیک است که هنگامه ای عظیم واقع شود»(همان).

💠 در نگرش اول به نظر می رسد که نویسنده به سیاست نامه نویس های پیش از خود اقتداء کرده است. اما با کمی تأمل می توان دریافت که او از صرف تقلید فراتر رفته و عدالت را در کانون استمرار حکومت قرار می دهد.

💠 شاه که در دست لعبت بازان گرفتار شده بود فرصتی برای رسیدگی به امور مملکت نداشت و از این جهت اگر میان دو خبر: «شکار رفتن» و «کسب امتیازی برای دولت»، به پای همایونی می رسید، شاه به شکار توجه بیشتری می کرد. به نظر می رسد که او برای فرار از حکومت مرکزی «عاجل=عجله داشتن» بود و برای بازگشت«آجل=کند و تأخیر کننده و کنایه از اینکه میلش به دیر رسیدن بوده است؛ نقل به مضمون».

💠 اگر در تاریخ ایران امثال شاه عباس کبیر دارای «قدرت مطلق» بودند، از آن در راستای تأمین منافع کشور استفاده می کردند. اما تا عصر ناصری شاهان ایران بسیار سست عنصر و اسیر هوس های زودگذر بوده اند. وانگهی ناصرالدین شاه هرگز از شخصیت پخته ای برخوردار نشد که بتواند رسم «بی عدالتی» ‌را بر اندازد. و منافع مردم را تأمین کند و از این جهت اکنون در تاریخ از او به ننگ یاد می شود.

💠 اشاره مجدالملک نشان می دهد که اگرچه نوک پیکان انتقاد به جانب وزیر است، اما دربار ایران مرکز اصلی فساد بوده است. مجد، با آوردن فساد وزیر نشان می دهد که ناصرالدین شاه یا از فسادهای مالی خبر دارد یا بی خبر است. اگر خبر دارد و سخنی نمی گوید که از اوج بی عرضگی و بی لیاقتی او بوده است که قادر نبوده است با اعمال قدرت فساد را برانداز کند؛ و اگر هم خبر نداشته است می توان گفت این چه شاهی بوده است که از اوضاع فساد خبری نداشته است؟

💠 از همین مجرا، علت سکوت شاه برای مردم جای پرسش ایجاد کرده بود که نکند صدراعظم و وزیر عظمی، با رمالی و جادوگری دهان شاه را بسته اند؟!

💠 ادامه دارد...

🌐 تحلیلی از کتاب تأملی درباره ایران، مکتب تبریز، مبانی تجدد خواهی و حکومت قانون/سیدجوادطباطبایی #فیلسوف سیاست

🌐 تقریر و تحلیل: #بهروززواریان

💠 جایی برای آنان که می اندیشند؛ چاه به چشمه ای که از آن آب می نوشیدیم حَسرَت می برد
🔻🔻🔻🔻🔻
https://t.me/denkenfurdenken